دیوید باس یکی از نظریهپردازان شخصیت است که براساس دیدگاه تکاملی از شخصیت، نظریه خود را درمورد روابط زن و مرد، مطرح کرده است. یکی از نظریههای شخصیت دیوید باس، معیارهای جفتیابی متفاوت زنان و مردان را شرح میدهد که در متن مجزایی، درمورد آن، بحث شده است. اما تئوری دیوید باس در طول زمان، کاملتر شد و با معرفی راهبردهای متفاوت زنان و مردان در پیدا کردن جفت، ظهور پیدا کرد. در ادامه، به شرح این بخش از نظریه او، پرداخته شده است.
راهبردهای جفتیابی در تئوری دیوید باس
در سال ۱۹۹۳، دیوید باس (Buss) و دیوید اسمیت (Schmitt) برای ایجاد یک چارچوب نظری گستردهتر نسبت به نظریه موجود، تئوری راهبردهای جفتیابی را برای درک موضوع جفتیابی انسان، مطرح کردند. در این نظریه، راهبردها به صورت کلی، به دو دسته راهبردهای جفتیابی کوتاهمدت و بلندمدت، تقسیم میشوند و فرض بر آن است که راهبردهای غالب زنان و مردان، متفاوت است.
نظریه راهبردهای جفتیابی در ۴ جا، مطرح میشود
اول
درتاریخ تکاملی انسان، گرچه گفته شده که زنان و مردان، راهبردهای متفاوتی را به کار میگیرند؛ اما هم زنان و هم مردان، در شرایط خاصی، راهبردهای جفت یابی کوتاه مدت و بلندمدت را متناسب با شرایط و در جاهایی که مزایای آن برای تولیدمثل، بیشتر از معایب آن بوده، دنبال کردهاند.
دوم
زمانی که دنبال کردن راهبردهای جفتیابی کوتاه مدت، در تضاد با دنبال کردن راهبردهای بلندمدت است؛ مشکلات سازگاری مختلف مرتبط با آن، باید حل شود.
سوم
به دلیل برابر نبودن دو جنس در حداقل سطح سرمایه گذاری والدین، مردان نسبت به زنان، بخش زیادی از تلاششان برای جفتیابی را صرف راهبردهای جفتیابی کوتاه مدت میکنند. چرا که در تئوری دیوید باس، فرض بر این است که زنان در نقش والد، سرمایهگذاری بیشتری برای فرزندان خود میکنند.
چهارم
به دلیل اینکه فرصتها و تولید مثل در زنان و مردان، متفاوت است، مشکلات سازگاری که زنان باید در حین استفاده از راهبردها، حل کنند؛ با مشکلات سازگاری مردان، متفاوت است. اگرچه بعضی مشکلات در بین هر دوجنس، شایع هستند. به هرحال، راهبردهای جفتیابی متفاوت زنان و مردان، راهبردهای پختهای برای سازگاری آنها هستند؛ اما خودشان نسبت به استفاده از آنها، آگاه و هشیار نیستند.
تفاوت زنان و مردان در راهبردهای جفتیابی
باس و اسمیت، حمایت زیادی برای پیش بینیهای اصلی تئوری دیوید باس درمورد راهبردهای جفتیابی، به دست آوردند. مثلا مردان نسبت به زنان به رابطه جنسی کوتاه مدت، علاقه بیشتری را گزارش دادند. اما دو جنس، سطوح مشابهی از علاقه به راهبردهای جفتیابی طولانی مدت را گزارش کردند. طبق این تئوری، مردان نسبت به زنان، تمایل به داشتن شریکهای جنسی زیادی دارند و همچنین گرایش دارند که روابط جنسی را در رابطهی خود، زودتر شروع کنند. از این تفاوتهای جنسی، حمایت زیادی شده است؛ به گونهای که در پژوهشی بر روی ۱۶ هزارنفر از ۵۲ کشور مختلف، وجود این تفاوتها، تأیید شده است.
در مجموع، روانشناسان تکاملی، شواهد گستردهای را نشان دادهاند درمورد اینکه مردان نسبت به زنان، به راهبردهای جفت یابی کوتاه مدت، علاقه بیشتری دارند؛ که این، با موضوع تفاوت های دو جنس در سرمایه گذاری والدینی، هماهنگ است. به این معنا که چون مردان برای والدگری، سرمایهگذاری کمتری میکنند، درنتیجه از طریق روابط جنسی کوتاه مدت و متعدد، میخواهند سرمایهگذاری والدینی کمترشان را جبران کنند.
انتقادات وارد بر یافته های تئوری دیوید باس
نقد اول به تئوری دیوید باس
تفاوت های جنسی، آن طور که باس و همکاران گفته اند، صرفأ ناشی از مکانیسمهای انتخاب طبیعی نیست؛ بلکه از فرایندهای اجتماعی شدن نیز نشأت میگیرد. درواقع براساس این نقد، زنان و مردان در طی اجتماعی شدن، به نقشها و فرایندهایی مجهز میشوند که افراد هم جنس خودشان به طور طبیعی در جامعه، انجام میدهند. بر این اساس در اکثر جوامع، زنان بیشتر از مردان، نقش خانه دار و مراقب را ایفا میکنند و مردان بیشتر از زنان، نقش تأمین کننده منابع را ایفا میکنند.
درواقع بر اساس “نظریه نقش اجتماعی”، پیشبینی میشود که جامعه هنوز هم ویژگیهای مرتبط با مهرطلبی را در زنان و ویژگیهای مرتبط با جاهطلبی را در مردان، القا میکند. در طول زمان، این تفاوتهای جنسی، به نقشهای جنسیتی گستردهتری، توسعه مییابد که به نوبه خود، انتظارات مردم درمورد اینکه هر جنس، چگونه رفتار کند را شکل میدهد. نظریه نقش اجتماعی میگوید همان طور که نقشهای محوله به زنان و مردان توسط جامعه، تغییر میکند، ترجیحات و راهبردهای جفتیابی آنها نیز تغییر میکند.
نقد دوم
نقد دوم مربوط به روشهای پژوهشی انجامشده درمورد ترجیحات و راهبردهای جفتیابی است. به این صورت که بیشتر پژوهشهای انجامشده، جذابیت جفت را در شریکهای انتزاعی، بررسی کردهاند و نه شریکهای واقعی. طبق این نقد، پژوهشهای نسل دوم روانشناسی تکاملی، روی کار آمدند. این پژوهشها، نشان دادند که همیشه، چنین غلبهای بر ترجیحات و راهبردهای جفتیابی افراد، حاکم نیست. در این راستا، مفاهیمی نیز در محدوده نسل دوم روانشناسی تکاملی، مطرح شدند و مورد بحث قرار گرفتند.
منبع برای مطالعه بیشتر