اندراحوالات من ۲
نظر کوهوت
در نوشته حاضر، در ادامه اندر احوالات “من” که در مورد ایجاد “خود” و تحول آن است. خود از نظر کوهوت را بررسی کردهایم. در ابتدا درمورد به وجود آمدن “من” از دیدگاه فروید صحبت میکنیم. و در ادامه نظریه کوهوت را میآوریم. زندگینامه کوهوت و آثار او را در نوشتهای دیگر بخوانید.
فروید معتقد بود در ابتدا من وجود ندارد. فرد با “نهاد” یا تمایلات و تکانههای خود طرف است. این تمایلات را بدون حد و در لحظه طلب میکند. اما همیشه اوضاع بر وفق مراد نیست. گاهی مراقب یا والد نمیتواند آنگونه که نوزاد میخواهد به نیازهایش پاسخ دهد. در اینجا نوزاد با محدودیتهایی روبرو میشود. مثلا باید صبر کند تا والدش از اتاق بیرون بیاید، شیشه شیر را بشوید. شیر را آماده کند و در نهایت به او شیر بدهد. رفته رفته ظرفیتی در نوزاد ایجاد میشود. که میتواند با محدودیتهای بیرونی کنار بیاید. محدودیتهای بیرونی یک واقعیت است که نوزاد گریزی از آن ندارد. طبق نظر فروید، “من” در برخورد با محدودیتهای واقعیت شکل میگیرد.
اما خود از نظر کوهوت متفاوت از فروید است. او میگوید وقتی به دنیا میآییم با یک “من هستهای” یا “Neuclear self” طرفیم. یک پتانسیل یا یک چیز بالقوه است. این پتانسیل با ارتباط با سایرین تغییر شکل میدهد. این من هستهای را گرایشی ذاتی میداند. گرایشی ذاتی که شامل دو بخش است. فرد در بستر این دو هسته اولیه به دنیا میآید و به تدریج شخصیت او شکل میگیرد.
گرایشهای ذاتی من از نظر کوهوت
احساس بزرگی
نیاز به علاقه و تحسین و ستایش است. وقتی مراقبان نوزاد قربان صدقه او میروند، این نگرش در او پیدا میشود که خواستنی است. دوست داشتنی است. در خود از نظر کوهوت، این نیاز از بدو وجود ما هست. “من هستهای” سرشاز از نیاز به دوست داشته شدن است. با هر نشانهای از خواستنی نبودن پریشان میشود. نوزادی که وجودش فقط “من هستهای” است. و هنوز ظرفیت دیگری در او شکل نگرفته، وقتی گریه میکند انتظار دارد بدون اتلاف وقت به او رسیدگی شود. برای همین هم هست که وقتی رسیدگی نشود گریهاش بلندتر و پرقشقرقتر میشود.
به خاطر وجود این بستر، در جهت کسب تحسین عمل میکند. از این مرحله است که کودک به رفتارهای بزرگسالان توجه خاصی نشان میدهد. دلیل توجه ویژه او این است که میخواهد خود را در نظر آنان تأیید کند. به گونهای که کودک خود را بازتابی از واکنشهای مراقبان میبیند. بنابراین تلاش میکند تا تحسین شود و مورد توجه قرار بگیرد.
آرمانیسازی در خود از نظر کوهوت
قسمتی از خود از نظر کوهوت نیازبه تحسین کردن است. “برای اینکه دنیا امن به نظر بیاید، باید مراقب من فردی باشد که همه کاری از دستش بر میاید”. نوزاد برای این مهم، مراقب خود را آرمانی میپندارد. یعنی والد او توانایی همه کاری دارد. اگر اینطور نباشد، دنیا برای نوزاد ناامن است.
آدمهای که اطراف نوزاد هستند همه موضوع یا object به حساب میآیند. یعنی من از نظر کوهوت همه اطرافیان را مهم میداند و در شکلگیری شخصیت او اثر میگذارند. اما افراد خاصی هستند که دو گرایش بالا را ارضا میکنند. این افراد موضوع خود یا self object هستند. از این به بعد حمایت Self-object ها و متمرکز شدن روی آنها مهم میشود. این افراد هستند که برای نوزاد ارضاکننده یا محرومکننده هستند. یعنی گاهی نوزاد را ناکام میکنند.
در ادامه روند تحولی، این موضوعهای مورد علاقه جای خود را به افراد دیگری که فرد با آنان در ارتباط است میدهند. خود از نظر کوهوت به دنبال تحسین است و آن را در سایرین میجوید. بدین صورت که هر کس که از نظر فرد مورد تحسین است آرامانیسازی میشود. به صورت طبیعی، فرد آرمانیسازی شده همانندسازی میشود.
ناکامی از نظر کوهوت چیست؟
ناکامی یعنی وقتی نوزاد نیازی دارد، پاسخی که میخواهد را نگیرد. در خود از نظر کوهوت ناکامی دو نوع است. ناکامی بهینه، که ظرفیتساز است. یعنی نوزاد یاد میگیرد با کمی صبر به خواستهاش برسد. یا اینکه بتواند درک کند که والدش نیز نیازهایی دارد. مثلا وقتی والدش خواب است بیشتر از زمانهای دیگر طول میکشد که به نیازهای او پاسخ دهد.
نوع دیگر ناکامی، ناکامی آسیبزا است. وقتی رخ میدهد که فرد تحسین نشود. مورد غفلت واقع شود. یا اینکه مقایسه شود. در این مورد، وابستگی به تحسین دیگران در او میماند و تا بزرگسالی ادامه مییابد. چون او خودش را ارزشمند نمیبیند. و خود از نظر کوهوت به صورت ناسالمی شکل گرفته است.
تحول من از نظر کوهوت به چه صورت است؟

به میزانی که گرایشهای احساس بزرگی و آرمانیسازی ناکام میشوند، به همان اندازه “من هستهای” کوچک میشود. در این زمان، فاصلهای در ذهن فرد ایجاد میشود که میتواند سایرین را نیز در روان خود جا دهد. یعنی بتواند نیازها، احساسات، افکار و … سایرین را هم در نظر بگیرد. در این حال است که گفته میشود ایگو یا “من” ظرفیت پیدا کرده است. به عبارتی، خود از نظر کوهوت وقتی به صورت سالم شکل میگیرد. که گرایشهای ذاتی به اندازه کافی ارضا و محرومیت را تجربه کنند.