روانشناسی تکاملی مطالعه رفتار، افکار و احساسات انسان و بطور کلی شخصیت انسان از نگاه زیست شناسی تکاملی است. این علم ترکیبی از دو علم است:۱- زیست شناسی تکاملی ۲- روانشناسی شناختی. برای شناخت رفتار انسان نیازمند هر دو قطعه هستیم.
دیدگاه تکاملی و انتخاب طبیعی
دیدگاه تکاملی عقیده دارد که تمامی رفتارهای انسان، از زمینههای فیزیکی و روانشناختیای نشأت گرفته است که در طی سالیان زیاد، اجداد ما برای بقا، ژنهای آن را بدست آوردهاند.
از نگاه تکاملی، مغز موجودات زنده و بدن آنها طوری با هم هماهنگ شدهاند که در محیط بیشترین میزان پاسخ سازگارانه را داشته باشند. محیط جایی است که همواره خطرات ناشی از نیروهای مخرب طبیعت حضور دارند.
بنابراین گرچه نهنگ قاتل و گاو، ژنهای مشترکی دارند و هر دو بدن و مغز دارند، اما بدن نهنگ قاتل نمیتواند با مغز گاو هماهنگ شود. نهنگ قاتل به مغزی احتیاج دارد که برای تعقیب و گریز در اقیانوس طراحی شده باشد و نه مغزی که علف را در یونجه زار پیدا کند.
از سویی برای مثال خفاش هم که یک پستاندار است، باید مغزی طراحی شده برای پرواز داشته باشد! مغزی که حضور حشرات را تشخیص دهد و در تاریکی جهت یابی کند.
روانشناسی تکاملی این پرسش را مطرح میکند که چه عواملی بر روی تکامل مغز انسان در طول تاریخ اثر گذار بودهاند که حاصل آن، چیزی است که ما آن را ذهن یا روان نامگذاری کرده ایم. همچنین این علم در تلاش برای توضیح تفاوتهای بین انسانها و در درجه بالای آن، شخصیت هر انسان است.
تاریخچه و پیش زمینه
چارلز داروین احتمالاً شایسته داشتن عنوان اولین روانشناس تکاملی است. حدوداً یک قرن پس از او، پژوهشهایش زمینهساز مطالعات بسیاری در این حوزه شد. در سال ۱۸۷۳ داروین بیان کرد که احساسات انسان هم دقیقاً مانند رفتارهای فیزیکی انسان (مثل روشهای مختلف نشستن) در طول زمان، تکامل یافتهاند. داروین به ما آموخت که بیان احساسات نقش بسیار مهمی در ارتباطهای درونگونه ای(گروهی از جانداران مشابه) ایفا میکند.
مشاهدهی یک چهره خشمگین به ما هشدار میدهد که قصد جنگ و درگیری وجود دارد، اما با شناسایی این نوع چهره، این امکان را داریم که عقب نشینی کنیم و از آسیبهای احتمالی دور شویم. دیدگاه داروین در روزهای ابتدایی توسعه علم روانشناسی، تأثیر بسیار زیادی بر جا گذاشت.
در سال ۱۸۹۰ ویلیام جیمز در اثر معروف خود به نام «اصول روانشناسی» از عنوان روانشناسی تکاملی استفاده کرد. جیمز به این موضوع اشاره کرد که بسیاری از رفتارهای انسان، بازنماییهایی از غرایز طبیعی است.
در سال ۱۹۰۸ ویلیام مک دوگال این دیدگاه جیمز را در کتاب «مقدمهای بر روانشناسی اجتماعی» استفاده کرد. مک دوگال عقیده داشت که بسیاری از رفتارهای مهم اجتماعی انسان، توسط غرایز فعال میشوند. اما او عقیده داشت که غرایز برنامههای پیچیدهای دارند که در آن هر محرک(مثلاً موانع قانونی) انسان را به سمت حالت احساسی خاصی(مثلاً خشم) سوق میدهد.
روانشناسی تکاملی مدرن
روانشناسی تکاملی که در اواخر دهه ۸۰ میلادی ظهور پیدا کرد، ترکیبی از چندین بخش مطالعاتی متفاوت است. این بخشها عبارتاند از:
- روانشناسی شناختی
- زیستشناسی تکاملی
- کردار شناسی
- انسانشناسی
- روانشناسی اجتماعی
در مرکز روانشناسی تکاملی، نظریه تکامل چالز داروین و انتخاب طبیعی قرار گرفته است.
نظریه داروین به ما نشان داد که چگونه در طبیعت، ویژگیهای فیزیکی بدن حیوانات، بر اساس نیازها و مشکلاتی که محیط برای آنها ایجاد میکند ساخته میشوند.
فک ها بیشتر به سگها شباهت ژنتیکی دارند تا به دلفینها اما فکها و دلفینها خصوصیات فیزیکی مشابه بیشتری دارند که این موضوع به خاطر شرایط محیطی مشابهی است که در محیط دریا با آن روبرو هستند.
در کنار این خصوصیات فیزیکی مشترک، سیستم عصبی حیوانات، برای واکنشهای رفتاری مناسب در محیط پرورش یافته است. مثلاً واکنشهای سیستم عصبی یک خفاش در بدن یک دلفین یا یک زرافه کارایی ندارند.
نکته کلیدی در روانشناسی تکاملی
نکته مهم و کلیدی در روانشناسی تکاملی این است که سازوکارهای روانشناختی هم درست مانند سازوکارهای زیستی نتیجهی میلیونها سال تکامل از طریق انتخاب طبیعی هستند. بنابراین روانشناسی تکاملی به ما میگوید که سازوکارهای روانی نیز جنبهی وراثتی دارند و در گذشته احتمال بقا و تولید مثل نیاکان ما را افزایش دادهاند.
مثلاً میل به خوردن شیرینی را در نظر بگیرید. این تمایل را میتوان سازوکاری روانی دانست که در تاریخ تکامل بشر ریشه دارد. این میل باعث بقای اجداد و نیاکان ما در شرایط سخت دوران کهن شده است: یعنی میوهای که مزه شیرینتری داشته از ارزش تغذیهای بالاتری هم برخوردار بوده است، پس با خوردن آن احتمال بقا و دوام ژنهای مربوط به این کار نیز افزایش یافته است.
روانشناسان تکاملی نظریات خود را در بسیاری از مباحث روز جامعه مطرح میکنند. یکی از این اندیشمندان دیوید باس است. او در تلاش برای توضیح رفتارهای جفتیابی انسانها و تعاملات اجتماعی آنها، تحقیقات و پژوهشهای فراوانی را به جهان علم تقدیم کرده است. برای آشنایی با نظریات جالب دیوید باس و ادامه مطالعه در زمینه روانشناسی تکاملی دو مطلب کوتاه زیر پیشنهاد میشوند:
نظریه دیوید باس : آیا زنان و مردان، معیارهای متفاوتی برای انتخاب شریک خود دارند؟
تئوری دیوید باس: آیا زنان و مردان در روابط خود، راهبردهای متفاوتی دارند؟
دیگر مباحث مطرحشده در روانشناسی تکاملی
روانشناسی تکاملی به دنبال توضیح بسیاری از جنبههای زندگی انسانهاست. از جمله مسائلی که روانشناسی تکاملی در آن به نظریه پردازی میپردازد، مبحث گروههای انسانی و داد وستدهای اجتماعی است. اکتساب زبان، سن و تولید مثل، گروههای خلافکار، خویشاوندی، دوستی و حتی پدیدههای بسیار کوچک در مقیاس جامعه مانند غیبت کردن و بدگویی از دیگران نیز در این نظریه توضیح داده میشوند.
روانشناسی تکاملی هنوز در دوران طفولیت خود است. با اینکه نظریه داروین بیش از یک قرن پیش مطرح شد، تا سال ۱۹۷۰ کسی به رابطه آن با ذهن انسان توجه نکرده بود. این علم به خصوص در ۳۰ سال گذشته پیشرفتهای بسیاری داشته است. چیزی که مشخص است این است که آینده علم روانشناسی با ورود نظریه داروین به آن، کاملاً متحول خواهد شد.
آیا منطقی نیست که پیش بینی کنیم درک ما از ذهن انسان با آگاهی از هدف طراحی آن بسیار افزایش مییابد؟
جورج ویلیامز