یکی از مفاهیمی که در نظریه آدلر مورد تأکید قرار گرفته، عقده حقارت (inferiority complex) است. با آنکه در نظریه آلفرد آدلر، احساس حقارت یک احساس بهنجار در نظر گرفته شده، اما عقده حقارت یکی از عوامل ایجاد کنندهی مشکلات روانشناختی و شخصیت است.
تاریخچه واژه عقده حقارت
انجمن روانشناسی آمریکا (APA) عقده حقارت را احساس بیکفایتی ونا امنی تعریف میکند که از نقص جسمی یا روانشناختی واقعی یا خیالی، نشأت میگیرد. این واژه برای اولین بار در سال ۱۹۰۷ توسط یکی از روانکاوان به نام آلفرد آدلر مطرح گردید. آدلر این واژه را برای توضیح این مسأله استفاده کرد که چرا به نظر میرسد که خیلی از افراد، انگیزهای برای عمل کردن طبق علائقشان و دنبال کردن اهدافشان ندارند.
روانپزشکان، روانشناسان و سایر متخصصان سلامت روان معاصر، این واژه را دیگر به کار نمیبرند. بلکه آن را معادل عزت نفس پایین در فرد میدانند. در واقع بر این باورند زمانی که فرد برای خودش ارزش قائل نباشد و تواناییهای خودش را دست کم بگیرد، درگیر همان عقده حقارت مطرحشده توسط آدلر شده است.
عقده حقارت و علل آن
احساس حقارت در همه کودکان به صورت طبیعی وجود دارد. چرا که آنها خود را در برابر والدین قدرتمند، ضعیف و درمانده میدانند. اما اگر کودک نتواند به این احساس، غلبه کند، تبدیل به عقده حقارت میشود و فرد برای همیشه خود را بی کفایت، نالایق، ضعیف و درمانده تصور میکند. از نظر آدلر، عقده حقارت به یکی از این سه دلیل، شکل میگیرد:
حقارت عضوی
دلیل اول به حقارت عضوی بر میگردد، همان مسألهای که خود آدلر با آن درگیر بود. زمانی که فرد، نقص جسمی دارد، ممکن است تلاش کند تا نقصش را از طریق فعالیتهای مختلف از جمله فعالیتهای اجتماعی، هنری و ورزشی جبران کند. مثلاً کسی که دستانش قطع شدهاند یا به صورت مادرزادی دست ندارد، از پاهایش برای کشیدن نقاشی استفاده میکند یا کسی که نابیناست، تحصیلات عالی را به پایان میرساند و استاد دانشگاه میشود. اما اگر فرد نتواند از طریق چنین فعالیتهایی احساس حقارت عضویش را جبران کند، به عقده حقارت تبدیل میشود و این عقده، او را کاملاً درمانده و منزوی میسازد.
نازپروردگی
دومین دلیل به سبک فرزندپروری نازپرورانه برمیگردد. زمانی که والدین تمام خواستههای کودک را بدون محدودیت و چون و چرا برآورده میکنند، کودک خودش را به عنوان فردی بسیار مهم تلقی میکند که تحت هر شرایطی باید به نیازهایش پاسخ داده شود. چنین کودکی هیچوقت ناکامی را تجربه نکرده است. بنابراین وقتی با شرایط محدود کننده و ناکامیهای محیط بیرونی روبرو میشود، احساس درماندگی و ضعف میکند و نمیتواند بر آن غلبه کند. درنتیجه، زمینهای برای شکلگیری عقده حقارت در او فراهم میشود.
غفلت و بی توجهی
دلیل سوم مربوط به سبک فرزندپروری بی توجهانه است. اولین منبع دریافت حمایت و امنیت برای هر کودکی، والدین یا مراقبان او هستند. در صورتی که والدین او را نادیده بگیرند، به او توجه نکنند و او را مورد غفلت و طرد قرار دهند، احساس امنیت و محبت برای او فراهم نمیشود. در نتیجه، احساس بی ارزشی میکند و خود را برای روبرو شدن با ناکامیهای زندگی، توانمند نمیبیند. از طرفی نسبت به دیگران دچار بی اعتمادی میشود. نتیجهی چنین حالتی نیز میتواند ایجاد عقده حقارت در کودک باشد.
سه نوع واکنش ما به احساس حقارت و نتایج متفاوت آنها
احساس حقارت گهگاهی که در هر یک ما انسانها وجود دارد، احساسی طبیعی است. اما واکنش ما به چنین احساس حقارتی، تعیینکننده است. واکنش ما در برابر احساس حقارت، باعث به وجود آمدن سه حالت میشود. در حالت اول، تلاش میکنیم که بر ضعفهای خود غلبه کنیم. درنتیجه، انگیزهای برای بهتر عمل کردن و جبران حقارت خود پیدا میکنیم. بنابراین، نتیجهی چنین واکنشی پیشرفت است.
در حالت دوم، ما در مورد ضعفها و نقصهایمان، مدام درگیر نشخوار فکری میشویم، احساس حقارت ما شدت بیشتری پیدا میکند، ریشهدارتر میشود و تمام انگیزهی ما برای انجام هر فعالیتی از بین میرود. در حالت سوم، وضعیت خیلی وخیم است و باعث حسادت ما به دیگران و زیر پا گذاشتن دیگران برای رسیدن به اهداف خودمان میشود. در نتیجهی چنین وضعیتی، ما همیشه دیگران را مسئول شکستها و اشتباهات خودمان میدانیم. در این حالت، احساس حقارت به عقده حقارت تبدیل شده است.
تأثیر ناخودآگاه بر ایجاد عقده حقارت
عقده حقارت معمولاً به طور کامل یا ناقص، پدیدهای ناخودآگاه است. به این معنا که خود فرد معمولاً از وجود آن و تأثیراتش بر رفتارش خبر ندارد. در واقع، اگر فرد احساس حقارتش را از طریق مکانیسم دفاعی سرکوب، از حیطه آگاهیش خارج کند، این احساس به عقده تبدیل میشود و شخصیت فرد را تحت تأثیر قرار میدهد.
علائم و نشانههای عقده حقارت
عقده حقارت با داشتن مجموعهای از افکار، احساسات، رفتارها و تمایلات منفی شناخته میشود که شامل ویژگیهای زیر است:
- فرد مکرراً درگیر افکار ناراحت کننده است.
- احساس شرم، گناه یا خجالت ندارد. یا برعکس، احساس نقص درونی میکند.
- معمولاً از همکاران، نزدیکان یا اعضای خانواده دوری میکند.
- با دیگران بد رفتاری میکند. او از این طریق، احساس انزوا و شکستش را منتقل میکند.
ویژگیهای احتمالی دیگر
ممکن است ویژگیهای متفاوتی در افرادی که درگیر عقده حقارت هستند، وجود داشته باشد. مثلاً ممکن است:
- از طریق نشان دادن علائم بیماری یا افسردگی، سعی در دریافت توجه از جانب دیگران داشته باشند.
- از هر نوع رقابتی که احتمال مقایسهی عملکردشان با دیگران وجود داشته باشد، اجتناب کنند.
- ریسکپذیری کمی داشته باشند.
- به شدت هم نسبت به تحسین و هم نسبت به انتقاد دیگران از خودشان، حساس باشند.
- ویژگیهای شخصیتی کمالگرایی و روانرنجوری را نشان دهند.