ویکتور فرانکل روانپزشک سرشناس وینی که سومین مکتب روانشناسی وین یعنی لوگوتراپی را پایه گذاری کرده است با توجه به تجارب ویژه ای که در زندگیش پشت سر گذاشت؛ نگاهی جدید از جهت گیری های شخصیت و به طور کلی روان انسانی را به ما ارائه می دهد. در لوگوتراپی، اعتقاد بر این است که ریشه ی پریشانی و اختلالات، ناتوانی فرد در پیدا کردن معنا و مسئولیتی در زندگی خود است و این اندیشه ی فرانکل با اینکه با اندیشه ی مطرح شده توسط فروید متناقض است اما فرانکل هرگز فروید را رد نمی کند بلکه روش خود را بر آنچه او انجام داده است بنا می کند. ایده ی مرکزی این نظریه، یافتن معنا برای رنج های بشری است به گونه ای که در طول مطالعه ی آثار فرانکل، شما با این جمله ی نیچه بارها رو به رو می شوید:
کسی که “چرایی” برای زندگی کردن دارد می تواند تقریبا هر “چگونگی” را تحمل کند.
نیچه
فلسفه ی لوگوتراپی
در لوگوتراپی، سه جز فلسفی برجسته، مورد تاکید قرار می گیرند که شالوده ی درمان بر پایه آن ها شکل می گیرد:
- زندگی هر فرد، معنایی دارد.
- معنای زندگی هر فرد، منحصر به خود اوست و همین او را از دیگران، متمایز می کند.
- زندگی به شما، هدف و معنا می دهد اما هیچگونه حس شادمانی یا خوشبختی به شما بدهکار نیست.
جستجوی معنا در لوگوتراپی
در ادامه، فرانکل سه راه کلی برای دست یابی به معنای زندگی را شرح می دهد و تاکید می کند که هر فرد در مسیر معنایابی زندگیش، تنهاست و دیگری نمی تواند برای او معنایی بیابد.
- انجام یک عمل خاص یا خلق یک اثر
- با تجربه کردن چیزی یا مواجه شدن با کسی
- با نگرشی که ما نسبت به رنج های غیرقابل اجتنابمان به دست می آوریم
فرضیات اصلی رویکرد فرانکل
معنادرمانی شامل شش فرض اساسی است که با فلسفه ی لوگوتراپی و روش های جستجوی معنای لیست شده در بالا، همپوشانی دارند:
بدن، ذهن و روح
در لوگوتراپی، انسان موجودی فرض می شود که از یک بدن (soma)، ذهن (psyche) و روح (noos) تشکیل شده است. فرانکل استدلال کرد که ما یک جسم و ذهن داریم اما روح همان چیزی است که ما هستیم و در واقع ذات ماست. توجه داشته باشید که نظریهی فرانکل مبتنی بر دین یا الهیات نبود بلکه موازی با اینها بود. البته که همواره یکی از انتقادات وارد به فرانکل این بود که تحت حمایت مذهبیون قدرتمند سیاسی-اجتماعی قرار دارد.
زندگی در همهی شرایط، معنا دارد
فرانکل معتقد بود که زندگی در هر شرایطی حتی در بدترین شرایط نیز معنا دارد. این به این معناست که حتی وقتی که وضعیت به طور عینی، وحشتناک به نظر میرسد؛ سطح بالاتری از نظم وجود دارد که به آن وضعیت، معنایی می دهد.
انسانها میل به معنا دارند
لوگوتراپی نشان میدهد که انسانها میل به معنا دارند که یعنی معنا، انگیزهی اصلی ما برای زندگی و عمل است و به ما امکان میدهد که درد و رنج را تحمل کنیم. این دیدگاه، متفاوت با میل رسیدن به قدرت و لذت است.
آزاد بودن در یافتن معنا
در لوگوتراپی استدلال می شود که در هر شرایطی افراد، آزادی دسترسی به یافتن معنا را دارند. این دیدگاه بر اساس تجربیات فرانکل از درد و رنج در اردوگاه های کار اجباری نازی نشأت می گیرد.
معنای لحظه
فرض پنجم استدلال میکند که برای اینکه تصمیم گیری معنادار شود، افراد باید به تقاضاهای زندگی روزمره به روشهایی که مطابق با ارزشهای جامعه یا وجدان خودشان است پاسخ دهند.
افراد، منحصر به فرد هستند
فرانکل معتقد بود که هر فرد، منحصر به فرد و متمایز است و او اشاره به این اصل را یکی از اصول مهم لوگوتراپی می دانست.
انتقاداتی به لوگوتراپی
لوگوتراپی هم مانند سایر رویکرد ها از ابتدا با انتقادات متفاوتی رو به رو بود: از بعضی روانشناسان که معتقد بودند ویکتور فرانکل از سرگذشت زندگیش و سال هایی که در اسارت به سر برده به صورت سوء، برای به شهرت رساندن رویکردش استفاده کرده گرفته تا روانشناس سرشناس اصالت وجود رولومی که معتقد است فرانکل در لوگوتراپی به صورت غیرمستقیم، خودش دست به ایجاد یک روش اقتدارگرایانه زده است وحتی بعضی از روانشناسان، رویکرد او را تنها راهی برای مشاوره دادن می دانند نه یک روش تمام عیار برای درمان بالینی اختلالات روانشناسی.
با سلام
به نظر من معنا درمانی در خیلی مواقع میتونه باعث بشه که فرد در شرایط نامطلوبی زندگی کنه و با پیدا کردن معنا خودش رو از تغییر شرایط یا تجربه ی زندگی بهتر محروم کنه در کل برای شرایطی خوبه که هیچ قدرتی برای تغییر شرایط نداشته باشیم مثل تجربه ی شخصی فرانکل