پرسونالوژی

روانشناسی مثبت نگر: تمرکز بر توانایی‌ها و استعداد افراد

روانشناسی مثبت نگر

روانشناسی مثبت نگر در اواخر دهه ۱۹۹۰ به وسیله سلیگمن شکل گرفت. او که با مفهوم درماندگی آموخته شده، فرد مشهوری شده بود، احساس کرد هنوز می‌تواند به جامعه روانشناسی خدمت کند. روانشناسی مثبت نگر به خوشبختی، برتری و عملکرد بهینه انسان می‌پردازد. سلیگمن از رویکردهای دیگر شخصیت، به خاطر تمرکز بر روی اشکالات و محدودیت‌های انسان‌ها (مانند ضعف‌ها، نابهنجاری‌ها، حالت دفاعی) انتقاد کرد. او می‌گفت که این رویکردها، توانمندی و امتیازات انسان را نادیده می‌گیرند.

روانشناسی مثبت نگر تعاریف زیادی دارد. اما یک تعریف پذیرفته‌شده در بین روانشناسان این است:

روانشناسی مثبت نگر، بررسی علمی چیزهایی است که باعث می‌شود زندگی ارزش زیستن داشته باشد.

پترسون، ۲۰۰۸

به بیان دیگر، روانشناسی مثبت نگر رویکردی علمی به بررسی افکار، احساسات و رفتار انسان، با تمرکز بر توانایی‌ها به جای نقاط ضعف می‌باشد. روانشناسی مثبت نگر، ساخت چیزهای خوب در زندگی به جای تعمیر چیزهای بد می‌باشد. یا به جای تمرکز صرف بر کشاندن زندگی افرادی که با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند به سطح نرمال، تمرکزش بر رساندن زندگی عموم افراد به سطح فوق‌العاده می‌باشد. شماری از مفاهیم و سؤالاتی که روانشناسی مثبت نگر بررسی کرده است، مستقیماً از رویکردهای انسان‌گرای آبراهام مزلو و کارل راجرز ناشی شده‌اند.

روانشناسی مثبت نگر بر چه چیزهایی تمرکز دارد؟

روانشناسی مثبت نگر بر وقایع و اثرات مثبت در زندگی تمرکز می‌کند. مانند:

  1. تجارب مثبت (شادی، شادکامی، الهام و عشق)
  2. حالات و صفات مثبت (تاب آوری، قدردانی و شفقت)
  3. مؤسسات مثبت نگر (کاربرد اصول مثبت نگر در سازمان‌ها و مؤسسات)

روانشناسی مثبت نگر به عنوان یک زمینه از روانشناسی، بیشتر انرژی خود را بر روی موضوعاتی مانند توانایی‌های کاراکتر، خوشبینی، رضایت از زندگی، شادکامی، بهزیستی، قدردانی، شفقت ( شفقت خود)، عزت نفس، اعتماد به نفس، امید و ارتقا صرف می‌کند. مطالعه این موضوعات، برای کمک به شکوفایی و پیشرفت و زندگی‌کردن به بهترین شکل ممکن می‌باشد.

بیشترین فایده و سودمندی روانشناسی مثبت نگر این است که به ما یاد می‌دهد چگونه دیدگاه خود به مسائل را تغییر دهیم. حتی کوچک‌ترین تغییرات در دیدگاه فرد، می‌تواند به تغییرات چشمگیری در رضایت از زندگی و کیفیت زندگی بیانجامد.

یک یافته مهم در روانشناسی مثبت نگر این است که مجبور کردن افرادی که به صورت طبیعی خوشبین نیستند به فکر کردن به صورت مثبت، می‌تواند بیشتر باعث آسیب شود. خوشبینی غیرواقع‌بینانه، مانند بدبینی شدید، زیان‌آور است.

برخی نظریه‌ها و مفاهیمی که از روانشناسی مثبت نگر نشأت گرفته‌اند:

اهداف روانشناسی مثبت نگر در مشاوره و مربی‌گری

  1. اثرگذاری مثبت بر زندگی فرد ( این هدف، پیش از همه اهداف دیگر می‌آید و از تمام آن‌ها مهم‌تر است).
  2. افزایش دادن تجربه هیجانات مثبت مراجعان
  3. کمک به مراجعان برای شناسایی و رشد توانایی‌ها و استعدادهای منحصر به‌فردشان
  4. بهبود توانایی‌ها در جهت رسیدن به اهداف
  5. ایجاد حس امید در دیدگاه مراجعان
  6. مراقبت و رشد دادن حس شادکامی و بهزیستی مراجعان
  7. فراهم آوردن حس قدردانی در مراجعان
  8. کمک به مراجع برای ایجاد روابط سالم و مثبت با دیگران و محافظت از آن‌ها
  9. تشویق مراجعان به حفظ دید مثبت
  10. کمک به مراجعان برای دوست داشتن هر لحظه مثبت در زندگی

همان‌گونه که می‌بینید، هدف اول، بزرگ‌ترین هدف است. اهداف دیگر نیز به نوعی زیرمجموعه هدف اول می‌باشند. هدف اصلی روانشناسی مثبت نگر، ارتقای زندگی مراجعان می‌باشد.

مدل PERMA

این مدل، یکی از شناخته‌شده‌ترین مدل‌های روانشناسی مثبت نگر می‌باشد. سلیگمن این مدل را ارائه داد تا بهزیستی را به صورت عمقی تعریف کند.

پنج رکن این مدل عبارتند از:

این مدل، چارچوبی جامع برای درک بهزیستی و رشد آن برای ما فراهم می‌کند. پنج عامل این مدل، قابل اندازه‌گیری بوده و برای حس بهزیستی، حیاتی هستند. این مدل، نشان می‌دهد که صرفاً داشتن تجربه‌های مثبت برای شادکامی اصیل کافی نیست. اگرچه این هیجانات مهم هستند، اما تمرکز صرف بر روی آن‌ها، کمکی در رشد حس بهزیستی نخواهد کرد.

منبع و مطالعه بیشتر

خروج از نسخه موبایل