ویلیام گلسر در سال ۱۹۲۵ در کلیولند اهایو (ایالات متحده ی آمریکا) در خانه ی پدری ساعت ساز و مادری خانه دار متولد شد. او زمانی که در حال طی کردن تحصیلات ابتدایی خود در رشته ی مهندسی شیمی بود هرگز فکر نمی کرد روزی در حیطه ی روان درمانی نظریه ای را پایه گذاری کند که بسیار مورد انتقاد گیرد و البته تاثیر زیادی را نیز بر حوزه های مربوط به روان درمانی ، خصوصا مشاوره و مدیریت منابع انسانی اعمال کند و نگاهی نو به جهانیان درباره انسان، شخصیت و انگیزش های آن ببخشد.
مسیر زندگی ویلیام گلسر
ویلیام گلسر زمانی که به علاقه ی خود در زمینه روانشناسی پی برد مهندسی شیمی را رها و به ادامه ی تحصیل در رشته ی روانپزشکی پرداخت. او دوره ی آموزش روانپزشکی خود را بیمارستان روانپزشکی معلولان جنگی در لس آنجلس غربی زیر نظر پروفسور جی. ال هرینگتون بین سال های ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۷ گذراند. فاصله گیری ویلیام گلسر از روانشناسی مرسوم و به خصوص روانکاوی کلاسیک از همین سال ها آغاز شد و با مطرح شدن تئوری انتخاب توسط او به کمال خود رسید.
ویلیام گلسر برخلاف زندگی علمیش زندگی شخصی کم تلاطمی داشت به جز از دست دادن همسر ۴۵ ساله اش نوآمی گلسر بر اثر سرطان که سوگی عظیم را براو وارد کرد زیرا همراه و مشوقی بزرگ را از دست داده بود. البته ویلیام گلسر پس از وی زندگی زناشویی جدیدی را با کارلین گلسر آغاز کرد که کتاب موفق ازدواج بدون شکست را با همکاری او به رشته ی تحریر در آورد. کارلین او را در نگارش و ویراست دیگر آثارش نیز همراهی کرده است . در نهایت در سال ۲۰۱۳ پدر تئوری انتخاب در خانه ی خود در جوار همسر محبوبش با زندگی زمینی وداع کرد.
بذر تمام بدبختی های ما
ویلیام گلسر
درسالهایی کاشته میشود که
با آدم هایی سروکار داریم که معتقدند
نه تنها دریافته اند چه چیزهایی برای خودشان درست است بلکه صلاح دیگران رانیز می دانند
تاثیر پذیری ها
به طور کلی مسیری که ویلیام گلسر در دنیای حرفه ای طی کرد را مدیون دو شخصیت الهام بخش زندگی خود است. اول پرفسور هرینگتون استاد روانپزشکی او که در درمانگاه سرپایی دانشگاه UCLA دانشجویانی که با مفهوم “بیماری روانی” مخالف بودند را دور هم جمع می کرد. دوم ویلیام پاورز که کتاب کنترل ادراکی او جرقه ی شکل گیری تئوری انتخاب را در ذهن ویلیام گلسر زد. به جرات می توان گفت او پایه های فکری نظریه ی خود را با الهام مستقیم از این دو فرد بنیان گذاشته است.
ویلیام گلسر و رویارویی با روانشناسی و روانپزشکی مرسوم
ویلیام گلسر را شاید بتوان جزء معدود روانپزشکانی دانست که خود بی رحمانه بر روانپزشکی میتاخت. او تاکید بر درمان شیمیایی و فاصله گرفتن از حوزه ی درمان مشاوره محور از سوی روانپزشکان را تجارت زدگی و سیری ناصحیح می دانست (به جز در موارد خاصی مانند آلزایمر، پارکینسون و بیماری های از این دست) او همچنین الگوهایی مانند دی اس ام را آنچنان اثر بخش نمی دانست و به طور کلی می گفت چرا به جای توجه به درمان بیماری های روانی به بهبود و ارتقاء سطح سلامت روان توجه نکنیم. گلسر حتی در این زمینه کتابی تحت عنوان « اخطار: روانپزشکی میتواند برای سلامت ذهنی شما مضر باشد» نوشت. البته این آرا بعدا توسط افرادی مانند سلیگمن و روانشناسی مثبت گرا نیز مطرح شد.
صف آرایی در مقابل تئوری های کنترل بیرونی
ویلیام گلسر در ادامه ی مخالفت خود با فرآیند های مرسوم بیان کرد که تئوری های روانشناسی به دو دسته تقسیم می شوند. اول رویکرد های مانند رفتار گرایی که معتقدند مرکز سقل و هدایت رفتاری انسان خارج از اختیار و کنترل اوست. دوم رویکرد هایی مانند رویکرد خود او که کنترل سرنوشت بشر را عمدتا تحت کنترل عوامل درونی فرد می دانند.
ویلیام گلسر در کتاب تئوری انتخاب خود می گوید:« تقریباً همهی رفتارهای مهم ما از جنس انتخاب هستند. در اینجا واژهی رفتار، صرفاً در ساختن و مدیریت رابطهها، تصمیمهای روزمره و انتخابهایی که آشکارا و آگاهانه انجام میدهیم خلاصه نمیشود. حتی افسردگی یا اندوه هم یک رفتار انتخابی هستند. رفتاری که هر چند ناآگاهانه، اما بر اساس تحلیل منافع و دستاوردها و هزینهها، اتخاذ و انتخاب میشود. به همین علت، افسردگی کردن در مقایسه با اصطلاح افسرده بودن، دقیقتر است».
ویلیام گلسر درهمهجای کتاب خود و نیز در آموزشها، مقالات و مصاحبهها، تأکید میکند. که ما انسانها، معمولاً سهم انتخابهای خود را ناچیز میشماریم و حتی نادیده میگیریم. گلاسر حتی در کتاب واقعیت درمانی که قبل از کتاب تئوری انتخاب نگاشته بود. نظریهی خودش را نظریه کنترل نامید و بعدها بود که نام نظریهاش را به نظریه انتخاب تغییر داد.
برخی از آثار ویلیام گلسر
- تئوری انتخاب؛ درآمدی بر روانشناسی امید
- واقعیت درمانی
- ازدواج بودن شکست
- نوجوانان ناخشنود
- مدرسه کیفی
- عشق چیست؟
- هر دانش آموزی می تواند موفق باشد