پرسونالوژی

نظریه آیزنک : سه بعد شخصیتی دارای ریشه ژنتیکی و زیستی

نظریه آیزنک

آیزنک مانند کتل، از نظریه‌پردازان صفت بود. رویکرد او چندین تفاوت با رویکرد کتل داشت. یکی از تفاوت‌های نظریه آیزنک با کتل، این بود که آیزنک قبل از این‌که داده‌ها را تحلیل عاملی کند، بیشتر از روش فرضی-قیاسی استفاده کرد. همچنین او به جای تعداد زیاد صفت، سه عامل عمده را پیدا کرد. در نهایت، آیزنک از تحلیل عامل، فقط به عنوان وسیله‌ای برای پاسخ دادن به سؤالات مهم، استفاده کرد. بنابراین، آیزنک صرفاً تحلیل‌گر عاملی نبود، بلکه کلی‌گرا بود.

ملاک‌هایی برا مشخص کردن عوامل در نظریه آیزنک

آیزنک معتقد بود که پیشرفته بودن روان‌سنجی، به تنهایی برای ارزیابی ساختار شخصیت انسان، کافی نیست و ابعاد شخصیتی که از طریق روش‌های تحلیل عاملی به‌دست می‌آیند، تا زمانی که ثابت نشود موجودیت زیستی دارند، بی‌ثمر و بی‌معنی هستند. در واقع، در نظریه آیزنک برای مشخص کردن یک عامل، چهار ملاک، در نظر گرفته می‌شود:

سلسله مراتب سازمان‌دهی رفتار

نظریه آیزنک ، یک سلسله مراتب چهار سطحی را برای سازمان رفتار، مشخص کرد. این سلسله مراتب از پایین‌ترین سطح به بالا عبارتند از:

صفت، آمادگی‌های شخصیت نیمه پایدار مهم می‌باشد.

هانس آیزنک

ابعاد شخصیت در نظریه آیزنک

آیزنک، سه عامل برتر یا ابعاد شخصیت را به‌دست آورد: برون‌گرایی، روان‌رنجورخویی و روان‌پریش‌خویی. همچنین او احتمال این‌که بعدها ابعاد دیگری اضافه شوند را منتفی ندانست. آیزنک هر سه عامل را به صورت بخشی از ساختار شخصیت بهنجار، در نظر داشت. هر سه عامل، دوقطبی هستند؛ یعنی برون‌گرایی در برابر درون‌گرایی، روان‌رنجوری در برابر ثبات هیجانی و روان‌پریش‌خویی در برابر کنترل تکانه (یا کارکرد فراخود).

برون‌گرایی/درون‌گرایی در نظریه آیزنک

یونگ در نظریه خود، افراد برون‌گرا را به صورتی در نظر گرفت که نظر عینی و غیرشخصی درباره دنیا دارند. در حالی که افراد درون‌گرا در نظریه یونگ، اصولاً به صورت ذهنی یا فردی، مسائل را در نظر می‌گیرند. اما مفاهیم برون‌گرایی و درون‌گرایی نظریه آیزنک ، به استفاده رایج این دو اصطلاح، نزدیک‌تر است.

در نظریه آیزنک ، افراد برون‌گرا عمدتاً با صفات معاشرتی و تکانشگری، مشخص می‌شوند؛ اما در عین حال از شوخ‌طبعی، سرزندگی، حاضرجوابی، خوش‌بینی و صفات دیگری نیز برخوردارند که مشخص کننده افرادی است که از طریق ارتباط با دیگران، تقویت می‌شوند. افراد درون‌گرا با صفات مخالف برون‌گرایان، مشخص می‌شوند. آن‌ها را می‌توان به صورت آرام، نافعال، غیرمعاشرتی، بااحتیاط، خوددار، فکور،بدبین، صلح‌جو، هوشیار و مقید، توصیف کرد.

نظریه آیزنک بر این باور است که علت اصلی تفاوت‌ها بین برون‌گرایان و درون‌گرایان، به سطح انگیختگی مغزی آن‌ها مربوط می‌شود. سطح انگیختگی مغز برون‌گرایان، پایین است و به برانگیختگی و تحریک، نیاز دارند. آن‌ها فعالانه در جستجوی تحریک هستند. در مقابل، درون‌گرایان از برانگیختگی و تحریک، دوری می‌کنند؛ زیرا سطح انگیختگی مغز آن‌ها بالا می‌باشد. آن‌ها واکنش بیشتری به تحریک حسی، نشان می‌دهند. برون‌گرایی آزمون نئو نیز به این بعد، نزدیک است.

روان‌رنجورخویی/ثبات هیجانی

افرادی که در نظریه آیزنک در روان‌رنجورخویی نمره بالا می‌گیرند، معمولاً واکنش هیجانی مفرط، نشان می‌دهند و بعد از انگیختگی هیجانی، به سختی می‌توانند به حالت طبیعی برگردند. آن‌ها غالباً از نشانه‌های جسمانی مانند سردرد و کمردرد و مشکلات روانی مانند نگرانی و اضطراب‌ها، شاکی هستند. با این وجود، روان‌رنجورخویی لزوماً به معنی سنتی اصطلاح روان‌رنجوری، اشاره ندارد. افراد می‌توانند در این بعد، نمره بالا بگیرند؛ اما از نشانه‌های روانی ناتوان‌کننده، فارغ باشند.

آیزنک، “مدل بیماری پذیری-استرس” بیماری روانی را قبول داشت که حاکی از آن است که برخی افراد، به این علت در برابر بیماری آسیب پذیرند که ضعف ژنتیکی یا اکتسابی، آن‌ها را برای بیماری، آماده می‌سازد. کسانی که نمره بالایی در این بعد دارند، در آن نواحی مغز که مسئول کنترل شاخه سمپاتیک سیستم عصبی خودمختار هستند، فعالیت بیشتری نشان می‌دهند. این سیستم هشداردهنده بدن است که با افزایش دادن سرعت تنفس، ضربان قلب، جریان خون به عضلات و آزاد شدن آدرنالین، به رویدادهای استرس‌زا یا خطرناک، پاسخ می‌دهد. بعد روان‌ آزردگی آزمون نئو به این بعد نزدیک است.

روان‌پریش‌خویی/کنترل تکانه

کسانی که در نظریه آیزنک از نظر روان‌پریش‌خویی بالا هستند، پرخاشگر، ضداجتماعی، مصمم، سرد و خودمحور می‌باشند. در ضمن مشخص شده است که آن‌ها بی‌رحم، متخاصم و بی‌اعتنا به نیازها و احساسات دیگران هستند. کسانی که نمره پایین در این بعد می‌گیرند معمولاً نوع‌دوست، بسیار اجتماعی، همدل، دلسوز، یاری‌گر، همرنگ و متعارف هستند.

کسانی که نمره بالا می‌گیرند، لزوماً به روان‌پریشی، مبتلا نیستند؛ بلکه برای تسلیم شدن در برابر استرس و ابتلا به بیماری روان‌پریشی، آمادگی زیادی دارند. همچنین این افراد می‌توانند بسیار خلاق نیز باشند. مردان عموماً در روان‌پریش‌خویی، نمرات بالاتری از زنان کسب می‌کنند. این یافته باعث شد که آیزنک عنوان کند که امکان دارد روان‌پریش‌خویی با هورمون‌های مردانه، ارتباط داشته باشد. ابعاد توافق پذیری و وجدان گرایی در آزمون نئو می‌تواند بیان‌گر انتهای پایین این بعد نظریه آیزنک باشد.

ارزیابی شخصیت

آیزنک برای ارزیابی عوامل و ابعاد مورد نظر خود، چهار آزمون شخصیتی تهیه کرد. مشهورترین آن، آزمون شخصیت آیزنک (EPQ) می‌باشد که هر سه بعد موجود در نظریه آیزنک را اندازه می‌گیرد. هم مدل بزرگسال و هم مدل کودک این آزمون، ساخته شده است.

مطالعه بیشتر

خروج از نسخه موبایل