جولین راتر، روانشناس برجسته یهودی- آمریکایی، نظریه یادگیری اجتماعی شناختی را مطرح کرد. نظریه راتر بر پنج فرض استوار است و راتر براساس این پنج فرض، نظریه شخصیت خود را مطرح کرد. راتر براساس نظریه شخصیتی خود، قصد دارد رفتارهای انسان را پیش بینی کند.
پنج فرض اساسی نظریه راتر
- با توجه به نظریه راتر ، انسانها با محیطشان در تعامل هستند و به آن، معنا می دهند. براساس معنا و اهمیتی که به یک رویداد می دهند، واکنششان نیز به تبع میزان آن معنا می باشد.
- راتر با نظر فروید مخالف است که شخصیت در پنج سال اول زندگی شکل می گیرد. بلکه او معتقد است تا زمانی که فرد در حال یادگیری است، شخصیت او می تواند تغییر کند. بنابراین، در نظریه راتر ، شخصیت انسان یک فرایند اکتسابی و آموخته شده است.
- در عین حال که شخصیت، متکی بر تجارب است؛ از ثبات نیز برخوردار است. هر چه فرد در مسیر زندگی، جلو می رود؛ با رویدادها و تجارب مختلفی رو به رو می شود که آنها را براساس تقویتها و تجارب قبلی، ارزیابی می کند. در نتیجه به مرور، از ثباتی نسبی برخوردار خواهد شد.
- راتر با موری مخالف است که ما تنش را به وجود میآوریم تا با کاهش دادن آن، احساس رضایت کنیم. بلکه نظریه راتر معتقد است که افراد، انتظار دارند رفتارشان هدفمند باشد و آنها را به سمت و سویی سوق دهد.
- نظریه راتر بیان میکند که افراد میتوانند رویدادهای آینده را پیشبینی کنند. آنها با حرکت به سمت رویداد پیش بینی شده، تقویت کنندههای موجود بر سر راه خود را نیز پیش بینی میکنند.
نظریه راتر و پیشبینی
راتر براساس نظریه خود، قصد داشت رفتار انسان را پیشبینی کند. به منظور این پیشبینی، در نظریه راتر ، چهار متغیر مد نظر است که برای پیشبینی رفتار انسان، باید بررسی شوند.
پتانسیل رفتار
در نظریه راتر ، پتانسیل رفتار، احتمال پاسخ خاصی در زمان و مکان خاص است. در موقعیتهای مختلف، امکان پاسخ دادن به آن موقعیت به شیوههای مختلفی وجود دارد. مثلا وقتی از جلوی یک کتابفروشی، رد میشویم چند پتانسیل رفتار وجود دارد. ممکن است بیاعتنا از کنارش رد شویم. ممکن است از پشت ویترین، به کتابها نگاه کنیم. ممکن است در مورد اینکه داخل برویم یا نه، فکر کنیم. ممکن است داخل برویم و فقط کتابها را بررسی کنیم. ممکن است کتابی را بررسی کنیم ولی آن را نخریم. ممکن است چندین کتاب بخریم. در چنین موقعیتی، راتر علاقمند است پیشبینی کند که وقوع یک رفتار، تا چه حد محتمل است. به عبارتی پتانسیل رفتار، حاصل انتظار و ارزش تقویت است. براساس تقویت بیشتر، احتمال وقوع رفتار مورد نظر، بیشتر است.
انتظار
انتظار به توقع فرد برمیگردد که آیا تقویت خاصی در موقعیت مورد نظر، وجود دارد یا نه. اسکینر عقیده داشت این انتظار براساس تاریخچهای که فرد در مورد تقویتهایش دارد، شکل میگیرد. اما براساس نظریه راتر ، اگر چه تاریخچه مهم است اما فرد، تقویت را به صورت ذهنی بررسی میکند.
انتظارات به دو نوع کلی و اختصاصی، تقسیم می شوند:
انتظارات کلی براساس تجربیات قبلی فرد و پاسخهایی که آموخته است متکی است. مثلا درس خواندن برای فردی درس خوان و موفق، عاملی است که مدام تقویت شده است. در نتیجه به صورت کلی، انتظار دارد در تمام موقعیتهای تحصیلی، موفق شود.
انتظارات خاص، متکی به یک موقعیت خاص است. موفقیت کامل، حاصل انتظار کلی و انتظار خاص است. به عبارت دیگر، انتظار کامل به مقدار تلاش فرد برای رسیدن به هدفشان ودنبال کردن آن نیز اشاره دارد.
ارزش تقویت
براساس نظریه راتر ، وقتی احتمال وقوع تعدادی تقویت، یکسان باشد؛ دامنه ی انتخابهای فرد، وسیع می شود. در نتیجه، فرد براساس ترجیحی که به ارزش یک تقویت می دهد و ارزشی که برای آن قایل است، از بین چند تقویت با ارزش یکسان، انتخاب می کند. برای مشخص کردن ارزش تقویت، باید هم جنبههای مثبت و هم جنبههای منفی را مورد توجه قرار داد. راتر در تعریف تقویت مثبت، با نظر اسکینر موافق بود که تقویت مثبت احتمال وقوع رفتار را در آینده افزایش می دهد. اما تعریف تقویت منفی راتر با تعریف اسکینر، متفاوت بود. راتر، تقویت منفی را شبیه تنبیه میداند و معتقد است که احتمال وقوع رفتار را کاهش میدهد.
موقعیت روانشناختی
راتر، موقعیت را بخشی از دنیای درونی و بیرونی میداند که فرد به آن پاسخ میدهد. رفتار، نه حاصل رویدادهای محیطی است، طبق آنچه رفتارگرایان افراطی می گویند، و نه منحصرا حاصل صفات شخصی است، طبق آنچه طرفداران رویکرد صفت می گویند. بلکه رفتار، حاصل تعامل شخص با محیط است. براساس نظریه راتر ، افراد در خلآ رفتار نمی کنند بلکه به نشانه های موجود در محیطی که درک می کنند، پاسخ می دهند.
نیازها
نظریه راتر بین نیازها و اهداف، تمایز قایل می شود. وقتی تاکید روی محیط است، راتر از اهداف، حرف می زند و وقتی تاکید روی فرد است، راتر از نیازها، صحبت می کند. این دو مولفه، فقط از نظر معنی متمایز میشوند. در نظریه راتر ، نیازها هستند که به رفتار ما جهت میدهند و حالتی از محرومیت یا برانگیختگی نیستند. نیازها به نوعی اهداف، محسوب میشوند و نیازها مجموعهای از رفتارهای ما هستند که ما را به سمت هدف خاصی که در نظر داریم سوق می دهند. راتر برخلاف اسکینر، حالتهای درونی نظیر نیازها، اهداف و انتظارات را در نظریهاش، مورد توجه قرار می دهد.
مولفههای نیاز
در نظریه راتر ، نیازها شامل سه عنصر پتانسیل نیاز، آزادی حرکت و ارزش نیاز است. پتانسیل نیاز، مجموعه رفتارهای مرتبطی است که فرد برای رسیدن به یک نیاز انجام میدهد. آزادی حرکت، انتظار تقویت شدن فرد برای انجام دادن رفتارهایی است که فرد را به سمت ارضا کردن نیازهای کلی سوق میدهد. ارزش نیاز فرد، درجهای است که فرد تقویتهایی را به تقویتهای دیگری ترجیح میدهد و آن را انتخاب میکند.
طبقهبندی نیازها در نظریه راتر
راتر نیز مانند مزلو در مورد نیازهای فرد، طبقهبندی ارایه میدهد. طبقات نیاز در نظریه راتر شامل این موارد میشود:
- تایید-مقام
- تسلط
- استقلال
- محافظت- وابستگی
- عشق و محبت
- آسایش جسمانی
در بخش دوم نظریه راتر، به منبع کنترل مفهومی دیگردر نظریه راتر خواهیم پرداخت.