اگر شما در موقعیتهای اجتماعی عملکرد خوبی دارید، احتمالاً شخصیتی برونگرا دارید. چندین دهه است که روانشناسان از این صفت شخصیتی برای درک بهتر تفاوتهای شخصیت استفاده میکنند. افرادی که درجات بالایی از برونگرایی دارند، در موقعیتهای اجتماعی احساس بهتری دارند آنها معمولاً معاشرتی و خوشصحبت هستند و زمانی که در مرکز توجه باشند، حتی در یک جمع غریب، حس خوبی دارند. افراد برونگرا از ملاقات کردن افراد جدید لذت میبرند و وقتی فردی برای در دست گرفتن رهبری گروه وجود ندارد، با خوشحالی این کار را انجام میدهند. آنها عموماً شبکه بزرگی از دوستان و آشنایان دارند. این شبکه، نتیجه معاشرتی بودنشان است.
در حالیکه برونگرایی با رفتار معاشرتی ارتباط دارد (یک فعالیت بیرونی)، در درک دنیای درونی فرد نیز مفید است. روانشناسان معتقدند که یک نیاز به تحریک اجتماعی، باعث رفتار برونگرا میشود. این افراد، نیاز خود را با شرکت در گفتگو با غریبهها یا رهبری کردن گروه در محل کار برطرف میکنند. برونگرایان این تجارب را نوعی پاداش برای خود میدانند.
برونگرایی در برابر درونگرایی
در نظریههای شخصیت مختلف و به طور ویژه در نظریههای صفت، اغلب بیان میشود که درونگرایی و برونگرایی، دو سر یک طیف هستند و افراد معمولا درجاتی از ویژگیهای هردو تیپ شخصیتی را دارند. برخی افراد، برونگراتر از بقیه هستند و برخی دیگر درجات کمتری از برونگرایی دارند. این افراد را ممکن است تحت عنوان درون گرا بشناسند. افراد درون گرا، جمعهای کوچکتر و افراد آشنا را ترجیح میدهند. مراودات اجتماعی انرژی زیادی از درونگرایان میگیرد و آنها دوست ندارند در جمعها، مرکز توجه باشند.
در نتیجه، درونگرایان روابط کمتر و تعداد دوستان کمتری دارند، اما این روابط قوی هستند. به جای جست و جوی تحریک در دنیای خارج، آن را در درون جست و جو میکنند و از تنهایی خود احساس رضایت میکنند. درونگرایان، ساکتتر، منطقیتر و متفکرتر از برونگرایان هستند.
افراد برونگرا نیز درجات مختلفی از رفتار برونگرایانه از خود نشان میدهند. این افراد در موقعیتهای مختلف، رفتارهای مختلفی از خود نشان میدهند. برخی از آنها ممکن است در یک موقعیت رفتار کاملاً برونگرایانه از خود نشان دهند و در موقعیتی دیگر، درونگرا باشند. گاهی به این افراد، میانگرا نیز میگویند که در واقع، در وسط مقیاس برونگرایی-درونگرایی قرار میگیرند.
تاریخچه
برونگرایی و درونگرایی با کارهای روانکاو سوئیسی، کارل یونگ در سال ۱۹۲۱ مشهور شد. یونگ در معرفی تیپهای روانشناختی، توضیح داد که فرد برونگرا چگونه به دنبال محرکهای بیرونی میباشد. او معتقد بود که افراد برونگرا، انرژی خود را به سمت بیرون از خود و دیگر افراد، هدایت میکنند و از این رویاروییها انرژی میگیرند. اما درونگرایان، انرژی خود را بر درون خود متمرکز میکنند و به دنبال تنهایی بیشتر و فعالیتهای متفکرانه هستند. آزمون مایرز-بریگز بر اساس نظریه یونگ ساخته شد و برونگرایی را به عنوان یکی از ابعاد شخصیت میسنجد.
هانس آیزنک، روانشناس آلمانی که بیشتر عمر خود در دانشگاه لندن را به مطالعه شخصیت پرداخت، عنوان کرد که برونگرایی، بعد مهمی از شخصیت انسان میباشد. در نظریه آیزنک مدلی از شخصیت ارائه شد که در آن بر صفات برونگرایی و روانرنجوری تمرکز شده بود. بعدها آیزنک با همراهی همسر خود سیبل، مدل اولیه را گسترش دادند. اینبار، بعد روانپریشی نیز به دو بعد قبل اضافه شد. بر اساس این مدل، برونگرایی، روانرنجوری و روانپریشی به عنوان صفات اصلی شخصیت معرفی شدند. در این نظریه، این صفات به دستهبندیهای کوچکتری از دیگر صفات تقسیم میشوند. آزمون آیزنک نیز ابزاری است که این ابعاد را میسنجد.
امروزه نیز برونگرایی به عنوان عامل مهمی از شخصیت در نظر گرفته میشود. برونگرایی به همراه روانرنجوری، گشودگی به تجربه، توافقپذیری و وجدانگرایی، پنج عامل و صفت شخصیتی را تشکیل داده و مدل پنج عاملی شخصیت را شکل میدهند. مک کری و کاستا در مدل پنج عاملی خود از شخصیت، برونگرایی را در طیفی همراه با درونگرایی، به عنوان یکی از ابعاد شخصیت دانستند و از طریق مقیاس برونگرایی در آزمون نئو نیز، آن را مورد ارزیابی قرار دادند.
ویژگی افراد برونگرا
- اجتماعی
- خونگرم
- جرأتورز
- معاشرتی
- خوش صحبت
- گروهدوست
- خوش مشرب
- داشتن دوستان زیاد
- به اشتراک گذاشتن زندگی شخصی به صورت داوطلبانه
- پرانرژی
- انرژی گرفتن از تعاملات
- حواسپرت
- قابلیت برقراری ارتباط به آسانی با آنها
- بشاش و خوشرو
چه عاملی باعث میشود که فرد برونگرا شود؟
گاهی اوقات، فرزندانی که در یک محیط و توسط والدین یکسان بزرگ میشوند، برونگرا خواهند شد. اما در همان زمان ممکن است فردی برونگرا شود و برادر یا خواهر این فرد، درونگرا باشد. آیا ما بر اثر تعاملات اجتماعی خود برونگرا میشویم؟ یا این صفت را از پدر و مادر خود به ارث میبریم؟
طبیعت
آیزنک میگوید که عوامل زیستی نقش بسیار مهمی در تعیین صفات شخصیتی دارند. او در آزمایش خود نشان داد که برونگرایی در بین دوقلوهای همسان، رابطه قویتری دارد. او بعدها عنوان کرد که علت اصلی تفاوتها بین برونگرایان و درونگرایان، به سطح انگیختگی مغزی آنها مربوط میشود. سطح انگیختگی مغز برونگرایان، پایین است و به برانگیختگی و تحریک، نیاز دارند. آنها فعالانه در جستجوی تحریک هستند. در مقابل، درونگرایان از برانگیختگی و تحریک، دوری میکنند؛ زیرا سطح انگیختگی مغز آنها بالا میباشد. آنها واکنش بیشتری به تحریک حسی، نشان میدهند.
تحقیقات متعدد دیگری نیز در حمایت از نقش عوامل زیستی در برونگرایی وجود دارند. این تحقیقات، نشان دادند که ساختار مغز با پنج عامل صفات شخصیتی رابطه دارد.
تربیت
تحقیقات همچنین نشان دادهاند که عوامل محیطی نیز در رشد شخصیت نقش دارد. روابط مادر-کودک میتواند بر برونگرایی افراد اثرگذار باشد. محققان نشان دادهاند که سبک رابطه شکل گرفته بین مادر و کودک در مراحل اولیه رشد کودک با برونگرایی رابطه دارد. آنها عنوان کردند که سبک دلبستگی ایمن با درجات بیشتر برونگرایی، رابطه قویتری نسبت به دیگر سبکهای دلبستگی دارد.
تحقیقات دیگری نیز بر سبکهای فرزندپروری متمرکز شدهاند. نتایج نشان داده است که فرزندان مادران بسیار حمایتی، درجات کمتری ا برونگرایی نشان میدهند. همچنین وارد کردن فشار نظم و انضباط از طرف والدین بر فرزندان بر شخصیت اثر دارد. سلیگمن عنوان کرد پسرانی که بیشتر تنبیه شدهاند، بیشتر درونگرا هستند تا کسانی که کمتر تنبیه شدهاند.
برونگرایی و شادکامی
نتایج برخی تحقیقات نشان داده است که برونگرایی با بهزیستی روانشناختی (مفهومی در روانشناسی مثبت) رابطه دارد. برونگرایان از توجه و تعامل اجتماعی با دوستان، خانواده، همکاران و حتی غریبهها، لذت میبرند. همچنین برونگرایان همواره به دنبال فعالیتهای اجتماعی هستند و به صورت فعال به دنبال چنین فعالیتهایی میگردند.
ممکن این رابطه باعث شود تا افراد فکرکنند که سبک شخصیتشان، خوشحالی و شادکامی آنها را مشخص کرده است. اما لزوماً این امر درست نیست. محققان نشان دادند که رفتار برونگرایانه منجر به شادکامی میشود و نه صفت برونگرایی. یعنی درونگرایان نیز اگر در موقعیتهایی که نیازمند تعامل و رفتار برونگرایانه میباشد، رفتار برونگرایانه از خود نشان دهند و با دیگران تعامل کنند، خوشحال خواهند بود.
همچنین تحقیقات دیگری نشان داده است که درونگرایان از خلوت کردن با خود لذت میبرند و نداشتن روابط اجتماعی زیاد لزوماً منجر به شادکامی کمتر نمیشود. مککری و کاستا نیز عنوان کردند فرد میتواند درونگرا باشد اما از مهارت کافی برای نشان دادن رفتار برونگرایانه نیز برخوردار باشد. از نظر آنها این افراد در موقعیتهای اجتماعی همانند برونگرایان عمل خواهند کرد.