در مطلب قبل، راجع به نظریه جورج کلی یعنی نظریه سازه شخصی صحبت کردیم. جورج کلی با تجربههای خود به عنوان یک رواندرمانگر، قالب نظریه سازه شخصی خود درمورد شخصیت را بست. او در مورد رشد نابهنجار، تهدید، ترس، اضطراب، پریشانی روانی و رواندرمانی، نظریاتی ارایه نمود.
پریشانی روانی در نظریه جورج کلی
براساس نظریه جورج کلی ، فرد پریشانی روانی را وقتی تجربه میکند که سازههای شخصی که برای خودش تعریف کرده است، مغایر با آنچه در واقعیت وجود دارد، باشد. اگر فرد مدام با سازههای مغایر با سازههایش روبهرو شود و در تایید کردن سازه شخصیاش ناکام شود، به مرور کنترل خویش را بر اوضاع زندگیش از دست میدهد و در چنین وضعیتی، اگر سیستم سازه شخص در هم شکند، فرد درصدد رواندرمانی برمیآید.
رواندرمانی از دریچهی نظریه جورج کلی
افراد با پریشانی روانی، درگیر سازههای ناسازگار شدهاند یا تمایلی به تغییر سازههای نامطلوب خود ندارند. پریشانی روانی، آنها را به سمت رواندرمانی سوق میدهد. در رواندرمانی براساس نظریه جورج کلی ، درمانجویان هدف مورد نظر خود را انتخاب میکنند. درمانگر میتواند به آنها کمک کند تا سازههای خود را تعدیل و بازسازی کنند. کلی از شیوه ای به نام درمان با نقش مشخص استفاده کرد. هدف از این شیوه، این است که افراد با به نمایش گذاشتن نقش از پیش مشخص شده، نگرش خود را نسبت به زندگی (سازه شخصی) تغییر میدهند. این نقش ابتدا در محیط امن درمان و بعد در محیط خارج از درمان به مدت چند هفته اجرا میشود.
رشد نابهنجار
براساس نظریه جورج کلی ، افراد سالم مانند دانشمندان، سازههای شخصی خود را بررسی میکنند و در تلاشند فرضیات خود را مورد آزمایش قرار دهند و اگر مغایر با اطلاعات موجودشان بود، از تغییر آن ابایی ندارند. آنها به صورت افراطی به یک سازه نمیچسبند.
اما براساس نظریه جورج کلی ، افراد با رشد نابهنجار، به سازههای شخصی خود میچسبند و تمایلی به تغییر آن ندارند. تغییر، آنها را مضطرب میکند. در نتیجه، اصلا فرضیات خود را آزمایش نمیکنند و اگر هم آزمایش کنند به بررسی فرضیات نامعقول خود میپردازند. اگر اطلاعاتی به دست آورند که فرضیه آنها را رد کند، توجهی به آن نمیکنند. دوست دارند با عادتهای خود زندگی کنند و حتی اگر عادات نامطلوبی باشد، برایشان کنار گذاشتن آن سخت است.
از نظر کلی، اختلال روانی به این معنی است:
هر گونه سازه شخصی که به رغم عدم تایید، مکررا از آن استفاده شود.
نگاهی به یک مثال
براساس نظریه جورج کلی ، در افراد با رشد نابهنجار، سازههای شخصی یا خیلی نفوذناپذیر هستند یا بسیار انعطافپذیر. کودکی که مورد آزار و اذیت والدینش قرار گرفته است سازهی صمیمیت را منفی تعبیر میکند چون صمیمیتی از والدین، دریافت نکرده است و در عوض، سازه منفی منزوی بودن را انتخاب میکند تا با انزوای خود، از والدینش دور بماند. پس منزوی بودن را به عنوان یک سازهی خوب تعبیر میکند و به همین سازه میچسبد و تمایلی به در نظر گرفتن اینکه ممکن است سازهاش نامطلوب باشد، ندارد. در نتیجه کودک بزرگ میشود و به همین عقیده چنگ میزند که صمیمیت، نامطلوب است.
از طرف دیگر، سازههای بسیار انعطافپذیر نیز در معرض خطر هستند. چون کوچکترین آشفتگی برای آنها حکم طوفان را دارد و سریع آنها را بههم میریزد. به علاوه الگویی از رفتارهای بیثبات از خود نشان میدهند ؛ چون سریع نظراتشان تغییر می یابد و دوست دارند همرنگ جامعه باشند.
سایر مفاهیم در نظریه جورج کلی
براساس نظریه جورج کلی ، اختلالات روانی نتیجهی دوران کودکی و گذشته یا جریانات آینده نیست. بلکه اختلال روانی، در حال حاضر وجود دارد. به علاوه، جورج کلی طبقه بندی اختلالات روانی را براساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی قبول ندارد و با برچسبهای سنتی، موافق نیست. در عوض او چهار عنصر مشترک را که به نظر او در تمامی اختلالات، مشاهده میشوند را مشخص کرد: تهدید، ترس، اضطراب و گناه.
تهدید
براساس نظریه جورج کلی ، زمانی فرد تهدید را تجربه میکند که خطری، سازههایش را مورد حمله قرار دهد. فرد، آگاه است که خطری در کمین سازهی شخصی او است و در نتیجه، تهدید را تجربه میکند. مثلا افرادی که به عادتهای خود چنگ میزنند و اصلا اهل ریسک نیستند و تمایل دارند در حاشیهی امن خود باشند، ممکن است تغییر را تحمل نکنند. اگر ببینند که سازههایشان رو به تغییر میرود، ممکن است احساس خطر و تهدید کنند. در اتاق درمان، شاهد افرادی نگران تغییر هستیم و با وجودی که نفعشان در این تغییر است، باز هم تحمل تغییر سازههای شخصی نامطلوبشان را ندارند.
ترس
براساس نظریه جورج کلی ، تهدید آگاهانه است و فرد متوجه آن است؛ اما ترس اختصاصی تر است و به طور ناگهانی فرد دچار آن میشود. به عنوان مثال، سیگار، عاملی سرطانزاست. فرد سیگاری با وجودی که متوجه آن است، به سیگار کشیدن ادامه میدهد. اما اگر در طی آزمایشی، ناگهان او متوجه شود که آزمایشاتش او را مشکوک به سرطان نشان داده است، ترس را تجربه خواهد کرد. اختلال روانی از آنجا شروع میشود که تهدید یا ترس، لحظهای فرد را رها نکند و امنیت خاطر او را خدشه دار کند.
اضطراب
براساس نظریه جورج کلی ، وقتی فرد در کنار سازههای شخصیاش، سازههای دیگری به او تحمیل شود و این سازهها آنقدر زیاد باشد که از ظرفیت و تحمل او خارج گردد؛ در این وضعیت، سیستم روانی فرد ناگهان درهم میشکند. به عنوان مثال، کودکی که به صورت افراطی، از محبت والدینش بهره برده است و هیچوقت در محیط خانه و خانواده، ناکامی را تجربه نکرده است و با همین روند بزرگ شود؛ نسبت به اطرافیانش، توقع و انتظار بیجا دارد و همه جا، خود را محق میداند. وقتی از سوی اطرافیانش ناکام میشود، نمیتواند تضاد این دو سازه را تحمل کند. اگر این تجربه مدام تکرار شود، سیستم سازهی او در هم میشکند و اضطراب را تجربه خواهد کرد.
گناه
براساس نظریه جورج کلی ، هر فردی هویت تعریف شدهای برای خودش دارد. هر فردی، یک سری باورها و عقاید مشخصی دارد و خودش را با آن تعریف میکند. اگر فرد مغایر با هویتش رفتار کند، احساس گناه را تجربه خواهد کرد. از نظر کلی، گناه، احساس از دست دادن ساختار نقش اصلی است.
برای مطالعه بیشتر به این سایت مراجعه کنید.