پرسونالوژی

سازمان شخصیت مرزی: دومین سطح مطرح‌شده توسط اتو کرنبرگ

سازمان شخصیت مرزی

اتوکرنبرگ یکی از روانکاوان معاصر است که شخصیت را براساس یک مدل سه سطحی مطرح کرده است. اولین سطح، سازمان شخصیت نوروتیک یا سالم (با واقعیت سنجی سالم و درک کامل از خود و دیگران) و سومین سطح، سازمان شخصیت سایکوتیک (با واقعیت‌سنجی مختل و درک مختل از خود و دیگران) قرار دارد. اما در میان این دو، سازمان شخصیت مرزی قرار دارد که مرزی بین نوروتیک و سایکوتیک است. این سطح تعدادی از اختلالات شخصیت مانند خودشیفتگی، خودشیفتگی وخیم، شخصیت نمایشی، سادومازوخیستیک و ضد اجتماعی را در خود جای می‌دهد. با توجه به اینکه افراد این سطح با مشکلات مختلفی در شغل و روابط بین فردی روبرو هستند، ارائه اطلاعاتی درمورد این افراد، حائز اهمیت است.

آسیب‌شناسی سازمان شخصیت مرزی

بر اساس مدل روابط ابژه، شخصیت کودک در طی روابط اولیه‌اش با مراقبین خود (معمولاً والدینش) شکل می‌گیرد. بنابراین این روابط می‌توانند زمینه‌ساز شکل‌گیری شخصیت سالم و یا شخصیت دارای مشکل شوند. شخصیت شکل‌گرفته نیز می‌تواند تأثیر خود را تا دوران بزرگسالی حفظ کند و بر رابطه فرد با دیگران در حوزه‌های مختلف از جمله عاطفی و شغلی، اثرگذار باشد.

شکل‌گیری خود در افراد سالم و مرزی

خود در افراد سالم

خود در طی روابط اولیه‌ فرد با مراقبش (معمولاً مادر) شکل می‌گیرد. براساس مدل ملانی کلاین، نوزاد در ابتدا مادر را براساس ارضا کننده بودن یا نبودنش، یا خوب می‌داند و یا بد. یعنی زمانی که مادر خوشایند، پاداش‌دهنده و ارضا کننده تجارب است، او را کاملاً خوب می‌داند اما زمانی که ناخوشایند و تنبیه‌کننده است و ارضا کننده‌ی نیازهای او (از جمله نیاز به غذا) نیست، او را کاملاً بد می‌داند. یعنی مادر را دو بعد جدا می‌داند متشکل از بخش خوب و بخش بد و نمی‌تواند او را به صورت کل ببیند. اتفاقی که پس از آن می‌افتد بستگی به پاسخ مادر دارد. اگر محیطی با کفایت و باثبات وجود داشته باشد و شرایط ژنتیکی نرمالی وجود داشته باشد، کودک دیگر مادر را به صورت سیاه و سفید نمی‌بیند بلکه او را یک فرد کامل می‌بیند که می‌تواند متشکل از ویژگی‌های خوب و بد باشد.

خود در سازمان شخصیت مرزی

اما اگر شرایط محیطی ناکام‌کننده و بی‌ثبات باشد مثلاً کودک در شرایطی مثل غفلت یا سوء استفاده رشد کند، در همان مرحله قبل باقی می‌ماند. یعنی نمی‌تواند مراقبش را فردی کامل با ویژگی‌های خوب و بد بداند و همچنان دفاع دوپاره‌سازی غالب است. از آنجا که فرد این روابط را به صورت درونی بازنمایی می‌کند هم خود و هم دیگران را به صورت ناقص و با تفکر سیاه و سفید درونی‌شده درک می‌کند. یعنی همان اتفاقی که در افراد با سازمان شخصیت مرزی رخ می‌دهد.

ارتباط خود و دیگران در سازمان شخصیت مرزی

همان‌طور که در شکل پایین مشخص شده، خود (self) شکل‌گرفته می‌تواند از طریق عواطف بر درک فرد از دیگران، تأثیر بگذارد. مثلاً وقتی خود ناکارآمد در فرد شکل گرفته و هیجان ترس بر او غالب شده، او دیگری را انتقادگر می‌بیند. یا زمانی که خود آزاردیده در فرد شکل گرفته و هیجان خشم در او ایجاد شده، دیگری را استثمارگر می‌بیند. یا زمانی که خود موفق در فرد شکل گرفته و هیجان غرور بر او غالب شده، دیگری را به عنوان فردی تحسین‌کننده ادراک می‌کند.

این تصویر، ترجمه شده تصویری از منبع ذکرشده در آخر متن است.

نشانه‌ها در سازمان شخصیت مرزی

آسیب‌شناسی یا سردرگمی هویت، نشانه‌ای از اختلالات مرزی در نظر گرفته می‌شود و وقتی که دفاع دوپاره‌سازی بین بازنمایی‌ها یا تجارب درونی مثبت و منفی بر زندگی فرد بزرگسال، غالب می‌شود، تشخیص داده می‌شود. در واقع آسیب هویتی به دلیل استفاده غالب این افراد از دفاع‌های اولیه (از جمله دوپاره‌سازی) اتفاق می‌افتد. این دفاع‌ها خارج از آگاهی رخ می‎‌دهند و باعث حفظ جدایی بین تجارب مثبت و منفی از خود و دیگران می‌شوند و باعث تجارب عاطفی آزاردهنده یا طاقت فرسا می‌شوند. از جمله باعث می‌شوند که فرد در لحظه‌ای از دیگران بت بسازد (آرمانی‌سازی) و در لحظه دیگر، با یک کار اشتباه از جانب همان شخص، آن بت برایش کاملاً فرو می‌ریزد و آن فرد برایش بی‌ارزش می‌شود (ارزش‌زدایی). همچنین این دوپاره‌سازی باعث ناپایداری خلقی می‌شود. در یک لحظه، شاد و سرحال و زندگی بر وفق مراد اوست و در لحظه دیگر، غمگین است ودنیا برایش هیچ معنایی ندارد.

فرافکنی و دفاع همه توانی در برابر پرخاشگری

فردی با سازمان شخصیت مرزی، عواطف پرخاشگرانه خود را به دیگری نسبت می‌دهد؛ یعنی از مکانیسم دفاعی فرافکنی استفاده می‌کند. این فرافکنی باعث بی اعتمادی به دیگران می‌شود، همان طور که در شخصیت پارانوئید هم اتفاق می‌افتد. از طرفی باعث می‌شود فرد خود را از آگاه شدن از پرخاشگری خودش که آزاردهنده است محافظت کند. به همین دلیل بیماران مرزی در گفتگوها و تعاملات بین فردی خود، بحث‌هایی که برای خودشان تهدیدکننده است را به نفع خود به چالش می‌کشند. یعنی از طریق مکانیسم دفاعی همه توانی، دیگران را به نفع خود کنترل می‌کنند.

منبع برای مطالعه بیشتر

خروج از نسخه موبایل