اتو کرنبرگ، روانکاو معاصر، نظریات کلاین و روابط موضوعی را با هم تلفیق کرد. مدل سازمان شخصیت کرنبرگ از مشهورترین طبقهبندیهای اختلالات شخصیت از دیدگاه روانکاوی است. در مدل ارائه شده توسط کرنبرگ، شخصیت از نظر سازماندهی به سه سطح تقسیم شده است. سازمانها شامل سازمان شخصیت نوروتیک، مرزی و سایکوتیک می باشد. سازمان شخصیت نوروتیک، یکی از سطوح در نظریهی سازمان شخصیت کرنبرگ میباشد. گروه یا سازمان شخصیت نوروتیک شامل افراد با شخصیت هیستریک، شخصیت افسرده- خود آزار و شخصیت وسواسی میباشد که بیشتر افراد آنها را به عنوان اختلال شخصیت اجتنابی میشناسند. به بیان دیگر، بازداری اجتماعی یا فوبیاها (ترس شدید) ممکن است در این اختلالات شخصیت مشاهده شود.
ویژگیهای سازمان شخصیت نوروتیک
هر سطح سازمان شخصیت با توجه به سه جنبهی هویت، دفاعها و واقعیتسنجی مورد بررسی قرار گرفته است. در سازمان شخصیت نوروتیک، افراد حسی منسجم از خود و دیگران دارند، به درکی کامل از خود و دیگران رسیدهاند. در کار، روابط و تفریحات سرمایهگذاری میکنند. نسبت به افراد با سازمان شخصیت سایکوتیک و مرزی از مکانیسمهای دفاعی پیشرفتهتری استفاده میکنند. هر چه دنیای درونی فرد غنیتر باشد، مکانیسمهای دفاعی تحول یافتهتر هستند. در افراد با سازمان شخصیت نوروتیک، دفاعها ماهیتی درونشخصی دارند و کمتر منتهی به تحریف و تخریب روابط میشود.
افراد با سازمان شخصیت نوروتیک، از ادراک صحیحی نسبت به خود برخوردارند. افراد میتوانند درونیات خود را نسبت به بیرون متمایز کنند. واقعیتسنجی افراد با سازمان نوروتیک معمولاً سالم است. واکنشی همدلانه در برابر ملاکهای اجتماعی واقعیت دارند. اما سازمان شخصیت مرزی، حسی نامنسجم نسبت به خود و دیگران دارند. روی کار، روابط و تفریحات سرمایهگذاری ضعیفی انجام میدهند. مکانیسمهای دفاعی ابتدایی را در برابر اضطراب از خود نشان میدهند. درجاتی از سردرگمی و تحریف در واقعیتسنجی آنها مشاهده میشود. گاهی در تمایز بین درون و بیرونشان دچار مشکل میشوند و واقعیت در نظرشان مختل میشود.
عوامل رشدی اثرگذار در سازمان شخصیت نوروتیک
براساس نظریه روابط موضوعی، مزاج و سرشت کودک و تجربهی تعاملات او با مراقبینش در رشد کودک بسیار اهمیت دارد. در سیر رشد کودک، او دورههای آرام و شدیدی همراه با عواطف تجربه میکند. کودک به دنبال کسب لذت و اجتناب از آسیب است و با این هدف بقای خود را تضمین میکند. تجربهی معمول ارضا و کسب لذت در دورهی کودکی زمانی است که او گرسنه است و مادر حضور دارد تا او را سیراب کند. تجربهی معمول درد و ناکامی وقتی است که مراقب به هر دلیلی حضور ندارد تا کودک را مورد توجه قرار دهد. کودک در طول زندگی با این تجارب بسیار رو به رو میشود. کودک ارتباط خود با دیگری را در این فضا شکل میدهد.
نظر کرنبرگ
کرنبرگ مطرح میکند که براساس تجارب عاطفی، کودک به درونیسازی افراد مهم زندگیاش دست میزند و آنها را با توجه به تجارب خوب و تجارب بدی که کسب کرده است، سازماندهی میکند. مفهوم خود و دیگری از همان اوایل کودکی رشد میکند و کودک تحت تأثیر تجاربش، خودی منسجم و متمایز از دیگری تشکیل میدهد و یا تحتتأثیر تعامل بسیار بد، بین مراقب و کودک، خود، انسجام را به دست نمیآورد.
کودک تجارب را در حافظهی خود ذخیره میکند و این تجارب سرگذشتی، بر روابط فرد با دیگران نیز در آینده اثرگذار خواهد بود. کودکی که رشد طبیعی دارد، تجارب خوب و بد را به تدریج ادغام میکند و شخصیتی بهنجار/ نوروتیک پیدا میکند. اما در سازمان شخصیت مرزی و سایکوتیک این ادغام تجارب مثبت و منفی کامل اتفاق نمیافتد و بین تجارب مثبت و آرمانی و تجارب منفی و آزاردهنده، یک دوپارهسازی رخ می دهد و فرد، دیگران را به صورت کاملاً خوب و کاملاً بد تقسیمبندی میکند. در نتیجه، یک نوع سردرگمی و آسیب هویتی در فرد بروز میکند.
روابط با دیگران
محور نوروز و سازمان شخصیت نوروتیک دودلی است. فرد دودل است که به دیگری نزدیک شود یا نشود، دودل است که از دیگری خوشش میآید یا نه. بخشی از واقعیت، دیگران هستند که تکلیف ما به صورت قطعی با آنها روشن نیست. در نتیجه دودلی ظاهر میشود.
همچنین فرد در رابطه با دیگری احساساتی را تجربه میکند. احساس گناه که به صورت ناهشیار در افراد با سازمان شخصیت نوروتیک ظاهر می شود، روابط صمیمانه و جنسی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. این احساس گناه ناهشیار به صورت یک الگوی رفتاری مخرب در روابط فرد با دیگران خود را نشان میدهد و صمیمت جنسی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد و اجازه نمیدهد آنها از رابطهی خود لذت ببرند. افراد با سازمان شخصیت نوروتیک، همه اتفاقات را به خود نسبت میدهند و مدام در هر اتفاقی خود را مقصر میدانند و به خود حمله میکنند.