اتو کرنبرگ در نظریهی شخصیت خود، از اصطلاح سازمان شخصیت استفاده کرد. براساس نظریهی کرنبرگ، سازمان شخصیت به معنای مسیرهایی است که به واسطهی آن، افراد خود و دیگران را درک میکنند، اهداف و رفتارهایی که از درونشان نشأت میگیرد را دنبال میکنند و در برابر احساسات ناخوشایند از خود دفاع میکنند. سازمان شخصیت میتواند در یک مسیر سالم و یا آسیبزننده ادامه پیدا کند. کرنبرگ فرض کرد که سازمان شخصیت از نرمال تا پاتولوژیک در سطوح مختلف، خود را در افراد نشان میدهد. از دیدگاه کرنبرگ، سالمترین سطح شخصیت در میان سازمانهای شخصیت، سطح نوروتیک است. سطح نوروتیک در برابر سطح سایکوتیک قرار دارد. در سطح نوروتیک، واقعیتآزمایی سالم است، فرد درک ثابتی از خود و دیگران دارد و در برابر اضطراب با مکانیسمهای دفاعی سطح بالا از خود دفاع می کند. شخصیت هیستریک ، شخصیتی در سطح سازمان شخصیت نوروتیک یا سالم است.
تاریخچهی شخصیت هیستریک
هیستریک اصطلاحی است که برای توصیف یک حالت هیجانی مفرط استفاده میشود. به عبارت دیگر، هیستریا رفتاری با احساسات شدید و غیر قابل کنترل به نظر میرسید. واژهی هیستری از کلمه ی یونانی hysteria به معنای رحم مشتق شده است. تصور بر این بود که این بیماری، فقط زنان را درگیر میکند. رحم سرگردان اصطلاحی بود که به کار میبردند و مشکلات رحم زنان و حرکات غیرطبیعی آن را ایجاد کنندهی گروهی از بیماران جسمی و روانی در زنان میدانستند. بعدها آن را ناشی از تسخیر ارواح و شیاطین میدانستند.
زیگموند فروید در سال ۱۸۸۵ به پاریس رفت تا ادامهی مطالعاتش را با شارکو بگذراند. شارکو به دلیل پژوهشهایش روی افراد با شخصیت هیستریک به شهرت رسیده بود. هیستری اختلالی زنانه بود که مشخصهی اصلی آن فلج شدن، کور شدن و ناشنوایی بود. مبنای این نشانهها، عصبشناختی نبودند و هیچ مبنای عضوی برای آن یافت نشد. شارکو کشف کرده بود که بیمارانی که از هیستری رنج میبرند، علایمشان با هیپنوتیزم کاهش مییابد. این بیماران گاه در حین هیپنوتیزم شدن، تجارب دردناکی را که ایجاد کنندهی نشانههایشان بود را به یاد میآوردند. این مشاهدات، شاید زمینهای بود که فروید را به یافتن مفهومی به نام ناهشیار سوق داد.
داستان آنا او
آنا بیماری با نشانههای هیستری بود. نشانههای بیماری آنا به دنبال مرگ پدرش شروع شده بود. بروئر با هیپنوتیزم موفق به کاهش علایم نشانه های هیستریا در آنا شد. روند درمانی آنا رو به پیشرفت بود تا اینکه آنا مجذوب بروئر شد. همچنین درد زایمان آنا از یک سو و از طرفی حسادت همسر بروئر، سبب شد بروئر، درمان را متوقف کند. جریان آنا و تأثیر هیپنوتیزم بر علایم هیستری او نیز نقش مهمی در تدوین ناخودآگاه فروید بازی کردند. همچنین فروید با همکاری بروئر یک گزارش علمی تحت عنوان مطالعاتی در باب هیستری ارائه دادند. در این کتاب، فروید به توصیف هجده زن که از علایم هیستریک رنج می بردند و تحت درمان او قرار گرفتند پرداخت.
ادامه تاریخچهی شخصیت هیستریک
هیستریا در طول تاریخ دستخوش تغییرات بسیاری قرار گرفته است. در قرن هفدهم، توماس سـیدنهام تــأکید کــرد کــه پدیدههــای هیستریا می توانند تقریباً تمام علایم بیماریهای جسمی را تقلیـد کنند، اما او توصیفی در مورد مکانیسم ایجاد پدیدههای هیستریک ارائه نــداد. او معتقد بود که عوامل روانشناختی در ایجاد بیماریها نقش دارد. سیدنهام عوامل روانشناختی را تأسفهای گذشته (antecedent sorrows) نامید. سیدنهام معتقد بود تأسفهایی که به دلیل گذشتهمان میخوریم، عواملی روانشناختی هستند که در ما بیماری ایجاد میکنند. بریکه برای نخسـتین بـار بـه تعریـف هیسـتری در روانپزشـکی، نظم داد. او به تعدد نشانههای افراد مبتلا توجه کرد و سیر مزمن بودن آن را تشخیص داد و به دلیل تلاشهای او نام بیماری جسمانیسازی را تا مدتها سندرم بریکه می نامیدند.
علایم تبدیلی به معنای نقص در کارکردهای حسی یا حرکتی ارادی است و به دنبال تعارضات یا عوامل استرسزا بروز کرده است. بــراســــاس تئوریهـــای روانکاوی، ناشی از تبدیل اضطراب ناخودآگاه حـاصل از تعارضات جنسی به علامتی جسمانی اســت کـه بـرای بیمار، مفهوم سمبولیک و نمادین دارد. براثر مطالعات آنان، لفــظ هیسـتری از طبقـه بندی کتاب خلاصه روانپزشکی، حذف و اصطلاحی به نام اختلال جسمانیسازی جــایگزین آن شده است. دیدگاه روانکاوی متکی بر این فرضیه است که علایم بیماری، جایگزینی برای تکانههای غریزی سرکوب شده است. در سال ۱۹۷۰، کرنبرگ از مفهوم دوپارهسازی برای توضیح شخصیت هیستریک (hysterical personality) استفاده کرد.
کرنبرگ در سطح روابط موضوعی، سطوحی را مطرح کرد. در سطح پایین، روابط موضوعی بیشتر جزئینگر هستند تا کامل و شخص تنها با برخی از جنبههای افراد در ارتباط است. روابطی از این نوع بیشتر در قالب همه یا هیچ (سیاه و سفید) قرار دارد. در سطح بالاتر، فرد فراخودی انسجام یافته و تنبیه گر دارد. مکانیزمهای دفاعی ماهیتی سرکوبگر دارند. شخصیتهای هیستریک، افسرده – مازوخیست و وسواسی- اجباری در این سطح قرار می گیرند.
نگاهی به ویژگیهای شخصیت هیستریک
در مدل سازمان شخصیت کرنبرگ، شخصیت هیستریک با اندکی فاصله در بالای شخصیت هیستریونیک (نمایشی) قرار گرفته است. از وضعیت هیستریونیک بالاتر، شخصیتهای هیستریک هستند که افرادی خوشایند و گرم هستند. هیستریک ها، کلینگر هستند و در کلامشان عمومیت بدون هیچ جزییاتی مشاهده میشود. احساسات خود را نشان میدهند و شاعرانه به نظر میرسند. برای آسیب ندیدن دیگران، دوست دارند احساساتشان را در میان بگذارند. رفتار مادرانه از خود نشان میدهند. افراد با شخصیت هیستریک تأکید دارند که مهربانی خود را به همه نشان دهند. مکانیسمهای دفاعی که از خود نشان میدهند معمولا واپسروی، دو پاره سازی، سرکوب و تجزیه است. هیستریکها افرادی سرحال و خوشمشرب هستند و خاطرات خوبی به جا میگذارند، ولی وقتی به شخصیت هیستریونیک نزدیک میشوند این خوشایندی خطرناک خواهد بود.
تفاوت شخصیت هیستریک و هیستریونیک
افراد با شخصیت هیستریونیک زندگیشان پر از حواشی است و اگر داستانهای احساسی و دراماتیک درست نکنند، زندگی برایشان پیش نمیرود. رفتارهایی از جمله برونریزی، غلبهی غبطه، پرخاشگری، سلطه و حسادت شدید در شخصیتهای هیستریونیک (نمایشی) بارزتر است. در هیستریونیکها مشکلات بدنی بدون دلیل بیشتری وجود دارد اما در هیستریکها اینطور نیست. در هیستریکها حس رقابت و حسادت وجود دارد ولی به شدت افراد هیستریونیک نیست. رفتارهای نمایشی، جسمانیسازی، علایم تبدیلی، غلو و علایم تجزیهای دیده می شود، ولی از افراد هیستریونیک کمتر است و به شدت آنها نیست.