گشتالت درمانی نوعی رویکرد وجودی- پدیدارشناختی است و مبتنی بر این اصل است که افراد را باید در بستر رابطه جاری آنها با محیط شناخت. در نظریه شخصیت پرلز به لایههای آسیب شناسی روانی اشاره کردیم که در گشتالت درمانی مد نظر قرار می گیرند. در بخش اول نظریه پرلز اشاره کردیم که در لایه جعلی طوری وانمود میکنیم که فرد دیگری هستیم و نقش بازی میکنیم. در این لایه به جای نشان دادن خود واقعیمان و آفریدن آن، در یک زندگی خیالی به سر میبریم و خودی خیالی را به نمایش میگذاریم.
لایه های فوبیک، بن بست، درونپاشی و انفجاری
در لایه فوبیک، ما در تلاشیم به خود واقعیمان نزدیک شویم. تلاش برای کامل بودن، ما را به سمت لایه فوبیک بیماریمان سوق می دهد. رو به رو شدن با بخشهایی که دوستشان نداریم، ما را میترساند. ممکن است افراد برای بهبود این روان رنجوری به گشتالت درمانی روی آورند.
لایه بن بست، نقطه ای است که در آن گیر کردهایم و عقیده داریم رهایی از آن ممکن نیست و افراد به دلیل ترس از دور ماندن از حاشیه امن، پا را از آن فراتر نمیگذارند. افراد روانرنجور از این نقطه فراتر نمیروند چون راحتتر میتوانند محیط را کنترل کرده و حمایت دریافت کنند. آنها نقش درمانده، احمق و یا خشمگین را ادامه میدهند تا دیگران از جمله درمانگر گشتالت درمانی را وادار کنند، به آنها توجه کند. لایه درونپاشی، مردن اجزایی از خودمان است که آنها را انکار کردیم و نادیده گرفتیم. پرلز معتقد است این لایه شبیه حالت کاتاتونی است و طی آن فرد به جسدی بی حرکت شبیه است.
در نهایت، لایه انفجاری آزاد سازی انرژیهای زندگی را ایجاب میکند. اندازه ی انفجار در افراد متفاوت است و به انرژی که در لایه قبلی محدود شده است، بستگی دارد. برای اینکه فرد کاملا نشاط و شادابی بیابد، باید در خشم، اندوه، شادی و ارگاسم منفجر شود. با این انفجارها، فرد از لایه بن بست و درون پاشی فراتر میرود و گام بلندی در مسیر بالندگی طی میکند.
نظریه فرایندهای درمانی
انفجارها فقط زمانی رخ میدهند که فرد از نقش بازی کردن در لایه جعلی و نادیده گرفتن اجزای خودش در لایه دورن پاشی دست بردارد و با افزایش هشیاری خود به سمت انفجار پیش رود. در گشتالت درمانی افزایش هشیاری با هدف آزاد کردن افراد از زندگی خیالی لایه جعلی صورت میگیرد. برای آزاد شدن از زندگی خیالی در گشتالت درمانی باید ذهنمان را آزاد کنیم و در اینجا و اکنون بمانیم.
اصول نظریه گشتالت درمانی
کل نگری
در گشتالت درمانی ، شخص کامل مد نظر است و درمانگران گشتالتی به افکار، احساسات، رفتارها، بدن و رؤیاهای درمانجو توجه دارند و تاکید بر یکپارچگی و نحوه ای که اجزا در کنار هم قرار میگیرند، میباشد.
نظریه میدانی
طبق این نظریه، باید انسان را در محیط و موقعیت خود، به عنوان جزیی از میدانی که در آن قرار دارد و مدام در حال تغییر است در نظر گرفت.
فرایند تشکیل شکل
این فرایند در گشتالت درمانی ، شرح می دهد که چگونه یک فرد محیط را لحظه به لحظه سازمان میدهد و ادراک میکند. در گشتالت درمانی قسمتی که توجه می شود، شکل و قسمتی که اطراف شکل را در بر میگیرد، زمینه نامیده می شود. در فرایند تشکیل شکل، این نکته مد نظر است که چگونه جنبه ای از میدان محیطی از زمینه آشکار شده و کانون توجه قرار میگیرد.
خود گردانی ارگانیزمی
افراد به کمک توانایی خودشان و امکانات محیط تلاش میکنند تا خود را تنظیم کنند و به آرامش دست یابند. درمانگران، آگاهی درمانجو را به سمت شکلهایی هدایت میکنند که از زمینه آشکار میشوند و از فرایند تشکیل شکل، به عنوان راهنمایی برای تمرکز بر درمان استفاده میکنند.
وظیفهی درمانجو در گشتالت درمانی
وظیفهی درمانجو این است که در اینجا و اکنون بماند؛ آگاهی از لحظه به درمانجو امکان می دهد که در فرایند گشتالت درمانی روی آگاهی خود در زمان حال کار کند. در یکی از تکنیکهای گشتالت درمانی، درمانجو روی صندلی داغ می نشیند و نشان میدهد که آماده است تا در گشتالت درمانی کانون توجه درمانگر باشد و می توان انتظار داشت که لایه جعلی را به اجرا در بیاورد. نقشهای مختلفی مثل درمانده، احمق و یا یک بیمار عالی را بازی کند و بعد از بیمار خواسته میشود در تمرینهای درمانی شرکت کند و از نقشهایی که بازی میکند و چهرههای جعلی که برای خود انتخاب میکند، آگاه شود.
این تمرینات در گشتالت درمانی هدف نیستند بلکه هدف این است افراد با احساسات متضاد خود رو به رو شوند. به عنوان مثال، در تمرین سلطهگر- سلطهپذیر یکبار درمانجو در نقش سلطهپذیر و بعد در نقش سلطه گر روی صندلی مینشیند. وقتی درمانجویان در تمرینات گشتالتی شرکت میکنند، می توانند از لایه فوبیک خود آگاهی بیشتری یابند و متوجه شوند از چه چیزی در اینجا و اینک فرار می کنند.
وظیفه ی درمانگر در گشتالت درمانی
در ابتدای گشتالت درمانی ، درمانگر به درمانجو می گوید که در درمان مسئول آنچه انجام می دهند، هستند. البته بخشی از مسئولیت درمانگر در گشتالت درمانی این است که در اینجا و اکنون بماند و بر زمان حال متمرکز باشد و درمانجو را نیز در زمان حال نگه دارد. مثلا اگر درمانجو به زمان گذشته پرداخت، او را آگاه سازد. به عنوان مثال اگر درمانجو از والدینش گله و شکایتی داشت و دلیل مشکلاتش را والدینش می دانست، می توان فن صندلی خالی را اجرا کرد. در روند گشتالت درمانی از درمانجو خواسته می شود که در همین لحظه تجسم کند که والدین بر صندلی نشسته اند و او ناگفته های خود را بیان کند.
به علاوه، در گشتالت درمانی درمانگر برخلاف درمانگران راجرزی کلمات درمانجویان را منعکس نمی کند. در واقع، درمانگران گشتالتی بیشتر با بیانگرهای غیر کلامی درمانجویان، در ارتباط است مثل کیفیت صدا، حالت بدن و حرکات آنها. در گشتالت درمانی، درمانگران آنچه را می بینند و می شنوند و به خصوص آنچه به عنوان موانع بدنی در مسیر درمان قرار می گیرد، به درمانجو پسخوراند می دهند و او را آگاه می کنند.
منابع برای مطالعه بیشتر
- سایت psychologytoday
- سایت verywellmind